بلاگز

  • خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • گت بلاگز گزارش یکی نیست به آقای آشنا بگوید «حرف نزن»!

    بعد از انتقاد به برجام دوستان دولت به من گفتند که نخستین کسی هستی که به نمایندگی از شریعتمداری کیهان و رسایی و … یادداشت نوشتی. از آنجا زاویه ما زیاد شد.

    یکی نیست به آقای آشنا بگوید «حرف نزن»!

    بعد از انتقاد به برجام دوستان دولت به من گفتند که نخستین کسی هستی که به نمایندگی از شریعتمداری کیهان و رسایی و … یادداشت نوشتی. از آنجا زاویه ما زیاد شد.

    آرزو می‌کردم در مناظره جای رئیسی و قالیباف بودم

    در آستانه انتخابات ریاست جمهوری دوازدهم قرار داریم و اذهان جامعه در هر گوشه و پستوهای فضای اینترنت به دنبال سرنخ ها و تحلیل هایی هستند تا نامزدهای انتخابات را زیاد بشناسند و با تحلیل های اطراف آنان آشنا شوند. در این میان افرادی هستند که می‌توانند به این شفاف‌سازی افکار عمومی کمک بیشتری کنند؛ کسانی که دست کم با این نامزدها معاشرتی و سابقه کاری داشته اند.

    یکی نیست به آقای آشنا بگوید «حرف نزن»!

    حسین دهباشی از آن جمله هست. تاریخ پژوه و مستندسازی که فیلم انتخاباتی حجت‌الاسلام روحانی را در سال ۹۲ ساخت و چند کلیدواژه انتخاباتی مرسوم آن دوره را پایه گذار شد؛ هرچند امروز می گوید دیگر قصدی جهت ساخت مستند روحانی (و دیگر نامزدها) را ندارد؛ و البته از همه ستادها هم پیشنهاد داشته هست. دهباشی با وجود سابقه طولانی برنامه سازی، با برنامه های تاریخ شفاهی سران پهلوی و مجموعه خشت خام خود را بطور جدی در عرصه برنامه سازی مطرح کرد.

    **در ادامه شما را به خواندن گفتگوی صریح مشرق با حسین دهباشی دعوت می کنیم (توضیح: این گفتگو دو روز پیش از مناظره اول نامزدها انجام شده است است):

    بعد از انتقاد به برجام دوستان دولت به من گفتند که نخستین کسی هستی که به نمایندگی از شریعتمداری کیهان و رسایی و … یادداشت نوشتی. از آنجا زاویه ما زیاد شد.

    ** اگر از آخر به اول بخواهیم حرکت کنیم، شما آخرهای سال ۹۵ یک پست توئیتی منتشر کرده بودید راجع به سفر آقای روحانی به کیش. گویی از واکنش‌های بازدیدکنندگان دلشکسته شده است بودید؟

    نه. در کل همه ما دلشکسته سر خود هستیم. پستی را که گذاشتم خیلی دوست داشتم، چون در نتیجه آن سفر آقای روحانی به کیش لغو شد.

    ** عده‌ای می‌گویند که شما می‌دانستید که این سفر اتفاق نمی‌افتد، با این اقدام نرفتن آقای روحانی به کیش پررنگ شود. شاید اگر این عنوان را مطرح نمی‌کردید، راجع به این عنوان انقدر بحث نمی‌شد؟

    یکی نیست به آقای آشنا بگوید «حرف نزن»!

    این عنوان را هم می‌شود مطرح کرد. ما در حوزه‌های متفاوت انواع نظریات را داریم و اگر قرار باشد نظر بدون مستند بگوییم که راجع به هر کسی هر چیزی می‌توان گفت. توصیه این است که بعد از نوشتن آن توئیت، البته فکر می‌کنم به آن مرتبط نبود و به مجموعه فضا و جر و بحثی که ایجاد شد ربط داشت که سفر لغو شد. موعد اعلام لغو سفر روحانی به کیش و هرمزگان از قول آقای جادری، استاندارد کیش، هفت، هشت ساعت بعد از توئیت من هست. با توئیت این اتفاق نمی‌افتد، بلکه با موجی که ایجاد شد می‌توان انتظار داشت که چنین اتفاقی روی دهد. البته گفته شد که به خاطر اینترنت بوده هست. گفتند سفری که قرار بود امروز انجام شود به وقت دیگری موکول می‌شود. من خوشحالم که این اتفاق نیفتاد. چون من دوست ندارم که رئیس‌جمهور کشورم، هر کسی که است از امکانات دولتی جهت استفاده شخصی استفاده کند.

    ** ایشان هر سال به کیش می‌رفتند؟

    بعد از انتقاد به برجام دوستان دولت به من گفتند که نخستین کسی هستی که به نمایندگی از شریعتمداری کیهان و رسایی و … یادداشت نوشتی. از آنجا زاویه ما زیاد شد.

    هر سال می‌رفتند و یک سال که مادرشان فوت کرد نرفتند.

    ** آیا اعتراض خودتان را به ایشان انتقال یافته می‌کردید؟

    یکی نیست به آقای آشنا بگوید «حرف نزن»!

    بله

    ** آیا این بار در اینترنت منتشر کردید؟

    اتفاقاً این بار نوشتم که در آن سالی که صدا و سیما انتقاد کرد و تلقی توهین شد، سالی بود که می‌خواستند یارانه را قطع کنند، من از آقای آشنا پرسش کردم که چه توهینی شده است است؟ دنبال آقای ضرغامی می‌گشتیم که ایشان برطرف توهین کند، ایشان هم کربلا بود و نهایتاً آقای فرجی، مدیر شبکه یک را پیدا کردیم.

    ایشان هم نگفت توهین نشده است و رفت تو این فضا که ببخشید و پخش زنده بوده است و …؛ آقای آشنا و من کیش بودیم. از ایشان پرسیدم چی شده است است؟ گفت در برنامه زنده مجری پرسش کرده است که مدیر جمهور که می‌گوید مردم این چند هزار تومان یارانه را نگیرند، چطور به خودش اجازه می‌دهد که هواپیمای دولت را بردارد و به کیش برود.

    من منتظر بقیه جمله بودم. گفتم خب؟ ایشان گفت همین! من پرسیدم توهین این پرسش کجا بود؟ آشنا گفت که خب نباید این را می‌گفتند. من گفتم خب این توهین نبود. یعنی در همه جای دنیا این حرف مطرح می شود. حرف دوستان این بود که ایران، هر جای دنیا نیست.

    من اصلاً نمی‌دانم آقای روحانی خودش اعتراض داشت یا نه. خیلی اوقات تصویری که از ایشان ارائه می‌شود خودش دخالت ندارد. نظر من این بود که گاف بدی بود.

    صحبتی که چند روز پیش آشنا کرد، در «ادبیات سگی»، حتماً هزینه‌بر است و از طرف دیگر من به عنوان کسی که روحانی را می‌شناسم و سخنان قالیباف و رئیسی را شنیده‌ام، اصلاً فکر نمی‌کنم ایشان کم بیاورد. متوجه این ماجرا نمی‌شوم که جهت چه این ماجرا [عدم برگزاری مناظرات زنده] را این قدر داغ کردند.

    ** در پاسخ به حملاتی که به ایشان شود، چطور؟ کم نمی‌آورند و می‌توانند پاسخ دهند؟

    بله. اتفاقاً ایشان در ضد حمله‌ها خودش را نشان می‌دهد.

    ** این حمله بعد از چهار سال کار و بررسی هست. آیا می‌توانند از فساد میلیاردی حرف بزنند و باز هم دستش در پاسخ این قدر باز است؟

    بهتر است از توهم خارج شویم. این طور نیست که آمارها و برنامه‌ها در انتخابات با هم مسابقه می‌کنند. در انتخابات همه دنیا اوضاع به این صورت است که فن بیان با تاکید بر احساسات با هم مسابقه می‌کنند. حجت‌الاسلام روحانی از نظر بلاغت و فن بیان بسیار بالاتر از دیگران است و نامزدهای دیگر نمی‌توانند پا به پای ایشان بیایند. کافی است ایشان یک آمار مربوط به دوره قبل را بیان کند؛ در آنجا چه کسی می‌تواند پرونده را باز کند و بگوید که عدد بیان شده است مربوط به کدام دوره بوده است؟ ایشان در مزاح کردن و تکه انداختن از دیگران زبردست‌تر است.

    فکر نمی‌کنم که حمله‌ای، ولو مستند به ایشان بشود و ایشان کم بیاورد. تبلیغات، از فیلم‌های مستند گرفته تا سخنرانی‌ها و مناظره‌ها نباید در قالب یک حوزه اطلاع‌رسانی مستند دیده شود، بلکه باید به آنها در قالب یک سرگرمی نگاه شود. در این حوزه آنچه اهمیت دارد جذابیت هست، نه سخن گفتن. اینکه آیا جرج بوش از ال‌گور که جهت هر حرفش یک طومار آمار و اطلاعات داشت برنده شد این بود که وی به زبان مردم عادی سخن می‌گفت و این نحوه سخن گفتن وی جذابیت بیشتری داشت.

    اینکه کسی بخواهد وارد این بازی شود و منحنی و ضرایب را نشان دهد یک دام هست. در این گونه موارد مخاطب احساس تحقیر می‌کند و این طور به او القاء می‌شد که تو متوجه نیستی و نمی‌فهمی. هر چه نامزد انتخابات در مناظرات تلویزیونی صمیمی‌تر و عوام‌پسندانه‌تر صحبت کند، زیاد رأی می‌آورد.

    ** نشان دادن نمودارها به آقای احمدی‌نژاد خیلی کمک کرد.

    ضمائم منحنی بود که به احمدی‌نژاد در این راه کمک کرد.

    ** چند سال بعد از آن هنوز از آن آمارها صحبت می‌شود و هنوز تلاش می کنند بگویند دروغ بوده.

    بله آن آمار را اگر من نشان دهم هیچ جذابیتی ندارد. آمارها هنگامی که به وسیله چنین شخصی نشان داده شود جذابیت دارد. علت مهم اینکه ایشان به عرصه ریاست‌جمهوری آمد و کارهایش هنوز مانده و جهت مدت طولانی نیز خواهد ماند، آن بود که وی به خوبی با بازی جذابیت رسانه آشنایی داشت، به طوری که وی به آسانی می‌تواند یک عنوان را که همه راجع به ایشان دیده‌اند و فیلم آن هم موجود است انکار کند و جالب هم باشد.

    * آقای روحانی هم این کار را می کند؟

    نمی‌خواهم به این حوزه که آیا روحانی زیر حرف‌های مستند یا غیرمستند می‌زند یا خیر وارد شوم. جذابیت سخن گفتن ایشان چند سر و گردن بالاتر از دیگران است.

    ** چطور به آقای آشنا و روحانی نزدیک شدید؟

    سابقه آشنایی با آشنا به خیلی سال پیش بر می‌گردد. من سنم خیلی کم بود و ۱۹ ساله بودم که با ایشان بودم. آشنا در مرکز تحقیقات دانشگاه امام صادق(ع) بود و در دوره دکترا درس می‌خواند که من هم در آن دوره شرکت می‌کردم. من با وجود اینکه عضو دانشگاه امام صادق نبودم، ولی مدیریت بخش همکاری بین‌المللی دانشگاه امام صادق را برعهده داشتم و معاون دکتر سعید مهدوی کنی، مدیر مرکز تحقیقات هم بودم.

    – تحمل جناح راست زیاد از چپ ها بود/ هم در دفتر تحکیم وحدت بودم هم دانشگاه امام صادق

    ** در فضای کشور عزیزمان ایران باید معرفی باشد که انسان بتواند در سن ۱۹ سالگی در چنین سمتی مشغول به کار شود. چه کسی شما را معرفی کرد؟

    آن وقت دکتر کاظم جلالی که فرمانده بسیج دانشگاه بود من را جهت این سمت معرفی کرد. من در سال ۶۹ مسئول بسیج دانشگاه آزاد و عضو دفتر تحکیم وحدت هم بودم. آن وقت در دانشگاه پایتخت کشور عزیزمان ایران درس می‌خواندم و در انجمن اسلامی دانشگاه هم بودم. زیاد افراد انجمن در دوره ما سابقه بسیج و جنگ داشتند. شاید در هیچ دوره‌ای این طور نبود. از هم‌دوره‌ای‌های آن وقت می‌توانم به فاتح و بهلولی که بعدها معاون وزیر ارشاد شد اشاره کنم. وی معاون اطلاعات شهید باکری بود. در این میان کمترین میزان سابقه جنگ را من داشتم. دوره ما دوره‌ای بود که رزمنده‌ها با سهمیه وارد نشده بودند و سهمیه جانبازی و ایثارگری یا خانواده شهدا یک دوره بعد از ما گذاشته شد.

    اولین بسیج دانشجویی در خارج از دانشگاه‌های آزاد و امام صادق در دانشگاه پایتخت کشور عزیزمان ایران ایجاد شد. جهت مدت زمانی طولانی، انجمن دانشجویان مخالف هر گونه تشکل دانشجویی بود هیچ تشکلی را راه نمی‌داد. نخستین مسئول بسیج، فردی به اسم ابدی بود که مسئولیت معاونت کتابخانه دانشگاه را هم برعهده داشت و دزفولی و از دوستان من بود. نخستین اتاق را انجمن اسلامی دانشگاه به بسیج داد. بعدها اختلافاتی پیش آمد. جالب این بود که هنگامی که به دانشگاه امام صادق رفتم احساس کردم صادقانه باید به حاج آقای مهدوی بگویم که من عضو دفتر تحکیم وحدت اسلامی هستم. البته اعضای دفتر نسبت به این اقدام من عکس‌العمل نشان دادند، ولی ایشان گفتند: چه ربطی دارد، گفتم: هیچ؛ گفتند: کارت را بکن. ایشان از قطب‌های سیاسی بود. اینکه به آسانی در چنین مقامی به من کار دادند جهت من جای تعجب داشت.

    در آن وقت به دنبال کار بودم و همزمان در تلویزیون نیز کار می‌کردم و با نوری‌زاد در شبکه یک کار می‌کردم. من معاون ایشان بودم، ولی احساس می‌کردم چرخ زندگی نمی‌چرخد. من از ابتدا اهل کار بودم. متمول بودیم، ولی نمی‌خواستم از پدرم که تاجر و مهندس بود پول بگیرم و به او حساب بعد بدهم. من از بدو تولد به علت شغل پدرم که تاجر خارجی بود مدت زیادی را در خارج از کشور عزیزمان ایران بسر بردم.

    من و کاظم جلالی هر دو معلم بودیم. عنوان جویای کار بودن را به جلالی گفتم، وی نیز گفت که سعید مهدوی جهت مرکز تحقیقات به دنبال یک فرد اهل کار و خدمت می‌گردد. نزد دکتر مهدوی رفتم و ایشان اصلا با من راجع به پرسشها سیاسی بحث نکرد. آنجا بود که متوجه شدم که آنان که به اصطلاح راست هستند تحملشان زیاد از چپی‌های آن وقت است.

    ** این کم تحملی جناح اصلاح طلب در رد صلاحیت نامزدهای اصولگرای شورای شهر پایتخت کشور عزیزمان ایران هم قابل مشاهده است؟

    در این باره که چه اتفاقی در شوراها افتاد و چه کسی رد شد و … اطلاع ندارم. به خوب و بد بودن آن کاری ندارم، ضمن اینکه فکر می‌کنم اگر دوستان به ناحق رد شده است بودند، فریاد وامصیبتای جدی راه می‌انداختند، ولی از تصویر العمل آرام آنها احساس کردم که خیلی هم ناراحت نشده‌اند.

    ** در سال ۹۲ مستندی که جهت روحانی ساختید خیلی تاثیر گذاشت و در ذهن مخاطبان ماند. سال ۹۲ بعد از پیروزی روحانی، شاید انتظار داشتید که مسئول شورای اطلاع‌رسانی ریاست جمهوری شوید؟

    خیر.

    – یکی از وزرا به مدیر جمهور گفت حصر اولویت مردم نیست و ازین ماجرا بگذرید

    ** دلخوری شما با دولت از کجا شروع می‌شود؟

    مقدمه این دلخوری به عنوان حصر میرحسین موسوی بر می‌گردد که من جهت آن اتفاق یک یادداشت نوشتم. دفتر من در مرکز بررسی استراتژیک ریاست جمهوری در کوچه اختر واقع شده است است که پشت به دیوار حیاط منزل موسوی هست. یک روز احساس کردم اتفاقی جهت موسوی افتاده و آمبولانس جلوی درب منزل وی ایستاده هست. هنگامی که پرس و جو کردم مشخص شد که ایشان حالش بد شده است است و هنگامی که پرسیدم آیا ایشان را به دکتر نمی‌برید؟ گفتند که مجوز نداریم. بر این اساس یک یادداشت نوشتم که واکنش‌های بسیاری برانگیخت و با عنوان ترساندن از آن نام برده شد.

    در آن متن خطاب به آقای روحانی نوشتم که اگر اتفاقی جهت موسوی بیفتد به دیگران کاری ندارم و شما را مسئول می‌دانم. این در حالی بود که من نه عضو جنبش سبز و نه اصلاح‌طلب بودم. علت اعتراض من این بود که ایشان در وقت انتخابات قولی داده بود و باید سر آن می‌ایستاد. می‌توانست از ابتدا قول ندهد. مسئولیت حفاظت از موسوی به لحاظ فیزیکی برعهده وزارت اطلاعات بود. می‌توانستند وی را به بیمارستان انتقال یافته کنند. منزل وی در جایی است که هر روز ماشین مقامات و از جمله رئیس‌جمهور از آنجا تردد می‌کند. البته رئیس‌جمهور وعده‌ای جهت برطرف حصر نداده بود، بلکه گفته بود که موسوی از فضای امنیتی خارج می‌شود و شرایط جهت او بهتر می‌شود.

    ** آیا وعده‌ای که راجع به برطرف حصر آقای موسوی دادند جهت رأی‌آوری بود؟

    من تصور می‌کنم که این عنوان از اولویت ایشان بنا به نظر مشاورانی که داشتند خارج شد. مشاوران ایشان به غیر از آشنا، وزرا نیز هستند که مشورت می‌دهند و در جریان هستم که آقای ….. گفت که برطرف حصر اولویت مردم نیست و از این ماجرا بگذرید. بعد از نوشتن این یادداشت دیگران به من گفتند که تو که در سال ۸۸ نبودی، جنبش سبزی هم که نیستی، آیا کاسه داغ‌تر از آش شده‌ای. شاید تعبیر درستی بود و در طول این سال‌ها این عنوان با من همراه بود.

    – برجام نقطه اوج اختلاف با دولت یازدهم/ با مکانیزم گفتگوی برجام و داده ها و دستاوردها موافق نبودم

    ** شما زاویه گرفتید یا دولت از شما؟

    معمولاً دل به دل راه دارد.

    ** مسئولیت مشاوره گرفتن تا چه زمانی ادامه پیدا کرد؟

    تاریخ آن را دقیقاً یادم نیست. ولی نقطه اوج اختلاف من با دولت یازدهم به ماجرای برجام بر می‌گردد. جهت مثال هنگامی که یک فرد با سازمانی که در آنجا مشغول به کار است مسئله دارد، پیش از آن که بیرون بیاید شروع به نق زدن می‌کند و مردم از این پرسشها بی‌خبر هستند ولی مجموعه می‌داند که فرد مورد نظر با شرکت زاویه گرفته هست. من در جریان ریز مذاکرات برجام بودم و مسئولیتی داشتم در حوزه‌ای که پیش چشم مردم نبود. همچنین مسئول کمیته اطلاع‌رسانی راهبردی در مرکز تحقیقات ریاست جمهوری بودم. بنابراین افکار رسیده از مردم را چند گام سریعتر از دیگران مطلع می‌شدم. من با مکانیزم گفت‌وگوی برجام و البته نه با خود برجام، بلکه با داده ها و دستاوردها موافق نبودم و این عنوان را نیز می‌گفتم. این عنوان ادامه داشت تا اینکه زمینه‌هایی تحقق یافت.

    علت اینکه دوستان خیلی از من رنجیدند این بود که مقامات مسئول از من درخواست کردند که چون عضو گروه هستم، انتقاداتم را مطرح کنم، ولی انتقاد صریح خودم را جهت زمانی بگذارم که کار از کار گذشته هست؛ من هم این کار را کردم. زمانی یادداشت خودم را منتشر کردم که مجلس نظرش را در این باره داده بود و مقام معظم رهبری هنوز نداده بودند. آنچه در این باره به دوستان برخورد این بود که من درست است که اصلاح‌طلب نیستم، ولی اصولگرا هم نیستم. به من گفتند که نخستین کسی هستی که به شریعتمداری کیهان و رسایی و … یادداشت نوشتی. بر اساس این ماجرا، زاویه ما زیاد شد.

    شاید این پرسش شما باشد که آیا اگر به سال ۹۲ برگردیم، با همین اطلاعات امروزی که دارد،‌ فیلم روحانی را می‌سازد یا خیر، جواب من مثبت هست. گاه یک شخص را نقد می‌کنید و نقد شما ناشی از این است که شخص چه امکاناتی دارد و چه وعده‌هایی داده هست. خیلی هم تند و صریح نقد می‌کنید. هنگامی که رأی‌گیری شود که چه کسی مدیر شود، می‌بینید که همین فردی که این قدر او را نقد کرده‌اید در این جایگاه به نسبت دیگران بهتر هست، ولی این عنوان نه مانع نقد شما می‌شود و نه از گزینش شما پیشگیری می‌کند. روحانی در سال ۹۲ به نظر من شایسته‌ترین فرد بود. هنوز هم فکر می‌کنم که دولت روحانی می‌توانست با وجود همه دشواری‌ها بسیار بهتر از آنچه ظاهر شد باشد.

    ** الان مستند چه کسی را می‌سازید؟

    هیچ کس

    ** به شما پیشنهاد دادند؟

    گاه افراد مسئولیت یک رأی را دارند، ولی یک موقع مسئولیت جهت‌دهی به افکار عمومی را دارند و ممکن است آن مسئولیت را معامله کنند و بگویند که در قبال آن پول، احترام و سمت می‌گیرم. من هیچ کدام از این موارد را مطالبه نکردم و نمی‌کنم؛ چون انسان خیلی گرانی هستم. در دو حوزه کارهای سیاسی و عام‌المنفعه هم پول نمی‌گیرم، چون آن وقت دیگر نمی‌توانم با دلم کار کنم. در این دوره از انتخابات نیز نمی‌توانستم دلم را راضی کنم که جهت کسی وارد حوزه جریان‌سازی افکار عمومی شوم؛ معنی آن این نیست که دشمنی با این جریان‌ها دارم.

    – تمام پول کار در مناطق آزاد را برگرداندم/ احساس کردم پولی که میگیرم نباید در مالم وارد شود

    ** از آقای روحانی پول نگرفتید؟

    در ساخت فیلم روحانی از وی پول نگرفته‌ام.

    ** مشاوره در مناطق آزاد را به پاس ساخت مستند به شما هدیه دادند؟

    این اقدام از غلط های من بود. مکانیزم قضیه این بود که در طول سالیان گذشته با انسان‌های بزرگی طرف بودم، چه در حکومت پهلوی و چه در دوره بعد. از بودن در کنار افراد بزرگ لذت می‌برم، صرف نظر از اینکه ممکن است نظر سیاسی آنها را قبول نداشته باشم. مثل بودن در کنار مقامات پهلوی، ولی قبول نداشتن همه یا بخشی از نظر سیاسی آنها.

    از من پرسش کردند کجا می‌خواهم بروم؛ گفتم دو نفر را دوست دارم. البته سابقه آشنایی زیادی هم نداشتم. یکی آقای زنگنه و دیگری آقای ترکان بود. معلوم نبود که آنها کجا می‌روند. آقای ترکان آن وقت هفت، هشت مسئولیت داشت. مدت وقت نیم ساعت بعد از این گفت‌وگو از آقای ترکان دعوت شد که به ریاست جمهوری برود. با هم صحبت کردیم و از ایشان پرسیدم که در کدام پست مشغول می‌شوند، که ایشان گفت مناطق آزاد. گفتم هر جا باشید آنجا را دوست دارم. می‌خواهم کنار شما باشم. گفتم هر جایی به غیر از کیش. گفت چرا؟، که در جواب ایشان گفتم تاکنون حتی جهت سفر توریستی هم به کیش نرفته‌ام. هر لحظه فکر می‌کردم کیش یعنی اسلام آمریکایی. آنجا مثل لاس‌وگاس است و افکار عمومی را می‌شناسم. حتی اگر امام جمعه آنجا هم بشوی، نمی‌گویند که امام جمعه شدید، می‌گویند رفته است کیش! ایشان به من گفت که مناطق را بگرد و ببین کجا می‌خواهی باشی. زیاد نظرش روی دنیادیدگی من بود که کجا می‌توانم مثمرثمر واقع شوم. تقریبا همه مناطق را دیدم به جز کیش و چابهار.

    از یکی از سفرها برگشته بودم و استراحت می‌کردم. آقای ترکان زنگ زد و گفت کیش! بعد من را راضی کرد. اشتباه بزرگی انجام دادم که آنجا را قبول کردم. هر چه حقوق از این راه گرفتم نیز برگرداندم. چیزی دیدم که احساس کردم پولی که می‌گیرم نباید در مالم وارد شود.

    ** در کیش موفق بودید؟

    نه، اگر موفق بودم ادامه می‌دادم. علت آن بود که گاهی مجموعه به چیزی عادت کرده است که من هم باید همین نگاه آنها را پیدا می‌کردم. کیش ساختاری در طول سال‌ها پیدا کرده است که اگر می‌خواستم در آنجا بمانم هم خودم سکته می‌کردم و هم دیگران را دق می‌دادم. چیزی عوض نمی‌شد. البته محل کارم کیش بود. مسئولیت من در جزایر بی‌آب و علف بود؛ فارور و هندورابی. به آن کار که مطالعاتی بود اعتقاد داشتم. قرار بود طرح و توسعه آنجا را انجام دهم که بعدها اتفاق بیفتد. جزء هیئت مدیره کیش هم بودم. نمی‌توانستم به خودم بقبولانم که این موارد الزاماً ساز و کاری است که قبول دارم؛ بخشی از آن ساز و کار را نمی‌فهمیدم و احساس می‌کردم آنچه را که امضاء می‌کنم نمی‌فهمم. متن استعفای محرمانه‌ای را جهت آقای ترکان نوشتم و ایشان قشم را پشت آن نوشت. من از ایشان تقدیر و عذرخواهی کردم و گفتم یک بار این کار را امتحان کردم.

    من یک بار رفتم آمریکا و می‌خواستم به لاس‌وگاس بروم. از هر کس پرسیدم همه خندیدند. در حالی که آنچه این شهر به آن مشهور شده است است سمینارها و نمایشگاه‌هایی است که در آنجا برپا می‌شود، ولی هنگامی که اسم آن آورده می‌شود، انسان به یاد کازینو و فساد و قمار می‌افتد. کیش هم زمینه‌ای است که پتانسیل‌های بسیاری دارد، ولی آن جنبه نخستین در ذهن ما برجسته شده است است.

    – شورای شهر جای سیاسی کاری نیست/ مردم باید ببینند کدام شهردار شهر را بهتر اداره می کند

    ** چه شد احساس وظیفه کردید؟! در شورای شهر پایتخت کشور عزیزمان ایران می‌خواهید چه کاری انجام دهید؟ اگر رأی بیاورید و مانند جریان مناطق آزاد نتوانید کاری کنید چه می‌کنید؟

    امیدوارم این اتفاق نیفتد. من دو نشانه جهت شورا دارم؛ یکی اینکه عضو شورا شوم و بعضی کارها را اجرا کنم. اگر بخواهم از این سری کارها جیب‌هایم را پر کنم، در آن صورت می‌گویم جهت کمک به مستضعفین می‌روم و جیبم را در پوشش این سخن پر می‌کنم. من نوعی اگر نیتم پولدار شدن باشد، هدفم از ورود به شورا را نمی‌گویم. اگر نیتم این باشد که پلی جهت سمت‌های بالاتر بزنم هم بیان نمی‌کنم. بعد از این عنوان خارج شویم. اگر می‌خواستم به هر قیمتی وارد شورا شوم، در یکی از لیست‌ها حضور می‌یافتم که البته این عنوان هم به من پیشنهاد شد. از همه جریان‌ها از من رزومه خواستند، اگر بخواهم جریان شاخص را بگوییم، اصلاح‌طلب و اصولگرا در سطوح اوج از من درخواست رزومه کردند؛ یعنی کسانی که خودشان لیست را می‌بندند. ولی به هیچ کسی رزومه ندادم. جالب این که هر دو گروه گفتند من به آنها رزومه داده‌ام، ولی من تکذیب کردم. البته هر کسی که بخواهد اسم من را در لیست خود بگذارد از این کار استقبال می‌کنم، ولی به کسی رزومه نمی‌دهم. علت آن هم این است که بعضی از حوزه‌ها در هر کجای دنیا سیاسی است مثل وزارت کشور یا امور خارجه. در این وزارتخانه‌ها باید سیاست ورزید یا در مجلس نیز اوضاع به این شکل هست. بعضی از حوزه‌ها سیاسی نیست، ولی آنقدر جامعه سیاسی می‌شود که آن را هم سیاسی می‌کنیم. مثل مدیر هواپیمای کشوری. من به عنوان یک فرد حزب‌اللهی اعتقاد دارم که اگر این فرد، بی اعتقاد هم باشد اشکالی ندارد، ولی دزد نباشد و بلد باشد که هواپیما را از زمین بلند کند.

    از نظر من چهار پنجم وزرای دولت اگر خائن به نظام و دشمن جمهوری اسلامی نباشند ولی اعتقاد نیرومند هم نداشته باشند، ولی بتوانند وزارتخانه را بچرخانند اشکالی ندارد. به نظر من لزومی ندارد وزیر راه و مسکن یا تعاون، افراد معتقدی باشند؛ نمی گویم قانون انجام نشود؛ قانون این التزام را خواسته، بعد باید انجام شود. بحث نظری می‌کنیم. در عین حال وزیر آموزش و پرورش، ارشاد، کشور و امور خارجه باید تا ده رقم اعشار اعتقاد نه فقط به جمهوری اسلامی، بلکه به آن جناحی که آنها را به قدرت رسانده است باشند. یکی از حوزه‌هایی که بی‌جهت سیاسی شده است و بدلی جهت منازعات سیاسی و دعواهایی که جاهای دیگر باید شود، شورای شهر است.

    از وقت تاسیس شورای شهر پایتخت کشور عزیزمان ایران و قبل از تاسیس آن، پوزیشن شهرداری در کشور ما مثل پوزیشن‌های دیگر سیاسی بود. به عنوان نمونه در دوره رضاشاه اگر احساس می‌شد که شهردار پایتخت کشور عزیزمان ایران به والاحضرت اعتقاد ندارد، هر چه هم در امر ساخت ساختمان و نظافت شهر خوب بود، ولی باید برکنار می‌شد. در این باره باید به بلوغ رسید. فرمانده خود من که بسیار هم فرد اعتقاد و باهوشی بود، در شرکت کامپیوتری آمریکا کار می‌کرد. مطمئن هستم تعقیبات نمازش را ترک نکرده بود و اگر جنگ می‌شد دوباره به کشور باز می‌گشت، ولی آمریکا از دانش و پتانسیل او استفاده می‌کرد و هنگامی که احساس می‌شد که این فرد می‌تواند در حوزه‌ای خطرناک باشد، از پیشروی و پیشرفت او در بعضی حوزه‌ها پیشگیری به عمل می‌آمد. یک فرد حزب‌اللهی نمی‌تواند در عرصه اطلاع‌رسانی و سلاح و بیمه و بانک کشوری مثل آمریکا ترقی کند، ولی در حوزه کامپیوتر، هوانوردی و کشاوری می‌تواند رشد داشته باشد.

    من با جناح‌های سیاسی مسئله نداشتم، ولی شورای شهر جای سیاسی‌کاری نیست. بعد از اتفاقی که در ساختمان پلاسکو افتاد، در لحظات اول خیلی از ما نمی‌دانستیم چه اتفاقی افتاد، ولی از همان ثانیه اول افراد دو گروه شدند؛ یک گروه گفتند قالیباف استعفا! و گروه دیگر می‌گفتند که شما لاشخور سیاسی هستید و به هجمه افتادند. این در حالی بود که هیچ کدام نمی‌دانستند چه اتفاقی افتاده هست. معنی این عنوان آن است که سیاست را در یک امر دخالت می‌دهیم. امیدوارم که قصور افرادی که این استغنا را دارند و ممکن است رأی نیاورند، ولی حداقل پا بر نفس خود گذاشتند و گفتند که در لیست گروه‌ها نمی‌رویم، کم کم باعث می‌شود که در دوره‌های بعدی افرادی باشند که نه فقط کاندید می‌شوند، بلکه رأی هم می‌آورند. هنگامی که افراد بین دو گزینه هاشمی و قالیباف قرار می‌گیرند که کدام شهردار می‌شود، باید ببینند کدام یک بهتر شهر را اداره می‌کنند، نه اینکه چه کسی در جناح ماست.

    ** چند روز قبل آقای آشنا اظهاراتی راجع به مناظرات داشتند و تعبیر ناشایستی راجع به مجری و نامزدهای انتخابات به کار بردند که شما نیز تصویر العمل نشان دادید (اینجا) . گذشته از این موضوع، در دولت یازدهم مکرر می بینیم و می شنویم که ادبیات مناسبی جهت واکنش‌ها با مردم در نظر گرفته نمی شود؛ وزیر راه، وزیر بهداشت، خود مدیر جمهور الفاظ تندی را خطاب به مردم و افرادی به کار می برند؛ آقای ترکان راجع به کارگری کردن ایرانی ها جهت شیوخ اماراتی می گویند؛ معاون حقوقی مدیر جمهور رسانه ها را ترساندن به شکایت می کند؛ ماجرا چیست؟

    آیا داوری شما این است که کابینه دولت یازدهم از دید کارگری، سرمایه‌داری یا ارباب رعیتی به مردم نگاه می‌کند و کار انجام می‌دهد یا خیر؟ یا مدیر دولت تحت فشار قرار گرفته و آن را به کابینه وارد کرده؟

    ما باید این طور در نظر بگیریم که هر چیزی که می‌تواند جهت کشور ما ثروت تولید کند باید باشد؛ فارغ از اینکه سرمایه‌دار اماراتی است یا آمریکایی. نباید این طور فهمیده شود که کار تقسیم می‌کنیم و مدیریت و پول جهت اماراتی‌ها و کارگری جهت ایرانی‌هاست. معنی این حرف آن است که ایرانی‌ها هر جا می‌توانند باید سرمایه‌گذار، کارگر یا بدون کار باشند. نگاه سرمایه‌داری و واقعیت جامعه هست. قرار نبود این طوری باشد، ولی چه کسی به این ماجرا اعتقاد دارد.

    ما باید دو چیز را از هم جدا کنیم؛ یکی انگیزه اقدام و دیگری انگیخته است که چه اقدامی اتفاق افتاده. من انگیزه را نمی‌دانم و حدس می‌زنیم که آیا به عنوان نمونه روزی که آخوندی میکروفون را پرت کرده هست، از دولت به او فشار آمده یا قوه قضاییه و یا همسرش با او دعوا کرده هست. آنچه که راجع به وی می‌توان قضاوت کرد انگیخته هست. ما هنگامی که ارزیابی انگیخته را می‌کنیم می‌گوییم شأن وزیر این است که چنین کاری نکند. بنابراین وارد حوزه انگیزه نمی‌شوم که آیا این اتفاق می‌افتد. وارد این بازی هم نمی‌شوم که مدیر جمهور قبلی و پیشین و مقامات دیگر چه می‌کنند. یک اشتباه بزرگی که در کشور ما اتفاق می‌افتد این است که می‌گوییم بدی با بدی «در» می‌شود. این طور نیست، بلکه جمع می‌شود.

    اگر مدیر جمهور قبلی یا حتی رهبر واکنش‌ها مشابهی داشته باشد، علت این نیست که دیگران هم باید این کار را بکنند. همه این رفتارها را مردم جمع می‌کنند و پای نظام می‌گذارند. چند صد هزار نفر شهید دادیم که به تعداد آنان، مادر و پدر شهید داریم. آنها زنده هستند و تا آخر عمرشان جای جگر سوخته‌شان باقی هست. بنابراین نباید با چنین ماجراهایی شوخی کرد.

    وقتی می‌گوییم که املاک و حقوق نجومی و … داریم، این بیانات از نظر کسی که در خیابان زحمت می‌کشد و پشت تاکسی نشسته و عرق‌ریزان، کل لذت صبح تا شبش این است که در سایه، ماشین را کنار بزند و از پشت ماشین، یک لیوان چایی یا آب خنک بریزد و بخورد؛ آب خنکی که دویست بار یخ زده، مزخرف است و هم املاک نجومی و هر فساد دیگری. این موارد با هم در نمی‌شود. ادبیات رسانه‌ها این است که از هم مچ بگیرند. بد صحبت کردن با مخاطب به خاص با رسانه، ولو رسانه جانبدار باشد یا صدا سیما نادرست است و اصلاً جای دفاع ندارد. نباید وارد انگیزه‌ها شد. تصور می‌کنم دوستانی که این کار را می‌کنند بعدها پشیمان می‌شوند، ولی هنگامی که تکرار می‌کنند، یعنی یک جای کار ایراد دارد. آنچه متاسفانه در کل دولت فعلی وجود دارد، کم‌حوصلگی هست. این عنوان زیاد از پیری ناشی می‌شود. یک جوان هنگامی که فحش می‌خورد راحت رد می‌شود، ولی یک فرد مسن این طور نیست. نه در رابطه با جناح مقابل، بلکه وزرا هم که با یکدیگر حرف‌شان می‌شود به جای اینکه در جلسه با هم بگویند، از پشت تریبون با هم صحبت می‌کنند. اینجا نخستین پرسش پیش می‌آید که چند چند هستید. هفته‌ای دو بار همدیگر را می‌بینند، آیا در جلسه شخصی مشکل‌شان را نمی‌گویند. هنگامی که با خودشان این طور هستند، دیگر می‌خواهید با خبرنگار چگونه باشند. البته من فکر می‌کنم این جهت شخصیت خطیب و روحانی مثل آقای روحانی حتماً زیاد به چشم می‌آید.

    ** آیا جلوی چنین مسائلی گرفته نمی‌شود؟

    مکانیزمی که وجود دارد، حلقه افراد نزدیک هست. هنگامی که آنها این کار را تایید می‌کنند مانع می‌شود. از سویی کانال اطلاع‌رسانی در دولت که معمولاً حرف این طرف به آن طرف برسد به صورت سرمایه‌گذاری شده، ضعیف هست. در عین حال جهت اینکه صدای آن طرف به مقامات برسد، کانالی وجود ندارد که بخواهد ضعیف باشد. هنگامی که آقای روحانی آن صحبت را می‌کند که به جهنم جای گرم پیدا کنید «بروید زیر پتو» و آقای آشنا می‌گوید که این توهین نیست و صراحت هست، نشان می‌دهد افراد نمی‌دانند که عکس‌العمل کارهایشان چطور هست. ذائقه جامعه واکنش‌ها صراحت‌آمیز مدیر جمهور را نمی‌پسندد و نمی‌پذیرد و این عنوان کار او را سخت می‌کند.

    یا در مورد مناظرات و مجری مناظره هم همینطور هست. گاهی باید به مشاورها گفت آقا شما «حرف نزنید» هیچ اتفاقی نمی افتد!

    ** آیا شما جزء ریزش‌های رأی‌ آقای روحانی هستید؟ به کسی غیر از ایشان رای می دهید؟

    من چنین چیزی نگفتم. [آقای دهباشی در توییتر نسبت به مهندس میرسلیم ابراز میل به کرده اند]

    ** آیا فیلم شما در پیروزی روحانی مؤثر بود؟

    من واقعاً نمی‌دانم که تاثیر داشت یا نه. علتش هم مشخصاً این است که اندازه‌گیری نکردیم که پاس گل ۱۸ قدم قالیباف به روحانی، چقدر تاثیر داشت! و حمایت یا رد صلاحیت هاشمی یا کنار کشیدن آقای عارف که ما وانمود کردیم به نفع روحانی بود، که البته نبود، چقدر اثر داشت یا سخن رهبر معظم انقلاب که بیایید رأی بدهید. مشخص است که من تعداد فالورهایم ۱۰ هزار تاست و در عالی ترین حالت ۵۰۰ تا لایک می‌خورد و توهم‌آمیز است که تصور کنیم ۵۰۰ نفر در این انتخابات کوچکترین تاثیری را می‌گذارد.

    ** آقای جهانگیری را پوششی می‌دانید یا مستقل یا اینکه اگر وقت شد جهت اصلاح‌طلبان کار کند؟

    در این باره اطلاعی ندارم. چیزهایی در کشورمان داریم که در هیچ کجایی نداریم. همکاران خبرگزاری خارجی معلوم نیست که کاندیدای پوششی را با چه عنوانی ترجمه کرده‌اند. در انگلیسی مطلبی است با این عنوان که مثل اینکه موتور یک ماشین را روی ماشین دیگر بگذارند. کاندیدای پوششی هم چنین چیزی است! آرزو می‌کردم به جای رئیسی یا قالیباف کاندید بودم؛ البته شیطنت می‌کنم. در آن صورت می‌گفتم شما که آمارها را نمی‌دانید بگذارید از ایشان بپرسیم! از فردا اگر به جهانگیری بگویند «پوششی»، اتفاق خوشایندی نیست. بسیاری از افراد فکر می‌کنند اقبال ایشان جهت سال ۱۴۰۰ اوج می‌رود. مثل بعضی از افرادی که در سال‌های گذشته نامزد شدند و الان کسی تحویلشان نمی‌گیرد.

    ** گفته شده است که آقای جهانگیری گفته است که انصراف نمی‌دهد و می‌خواهم رئیس‌جمهور شوم. چقدر ایشان در این عنوان جدی است؟

    حضور وی جهت این بود که اگر روحانی رد صلاحیت شد، وی راه را ادامه دهد. چه کسی فکر می‌کرد آیت‌الله هاشمی رد صلاحیت شود، که شد. من اگر فکر می‌کردم ایشان رد صلاحیت می‌شود، جهت ایشان فیلم نمی‌ساختم. چون اول داشتم جهت ایشان فیلم می‌ساختم.

    از اینکه وقت خود را در اختیار مشرق قرار دادید، از شما ممنونم.

    منبع: مشرق

    واژه های کلیدی: احساس | سیاسی | دانشگاه | احساسات | دانشگاه | دولت روحانی | خبر | گزارش

    نویسنده : blogzz

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از آمازون
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز
  • کتاب روانشناسی به انگلیسی
  • کتاب زبان اصلی
  • کتاب خارجی
  • رفتن به نوار ابزار