متهم دوم قتل بنیتا:شب اتفاق به کلانتری خاتون آباد گفتم که یک فرزند داخل ماشین رها شده،توجه نکردند

عبارات مهم : تصویر

روزنامه کشور عزیزمان ایران با دو متهم قتل بنیتای۸ماهه مصاحبه کرده است.

ابتدا مصاحبه با متهم مهم را می خوانید:

شب اتفاق به کلانتری خاتون آباد گفتم که یک فرزند داخل ماشین رها شده،توجه نکردند / متهم دوم قتل بنیتا

زمانی که ماشین را به دزدی بردی، با سر و صدای پدر فرزند متوجه شدی که داخل ماشین فرزند هست، آیا توقف نکردی یا فرزند را به محل امنی نبردی؟ در آن لحظه به تنها چیزی که فکر می کردم فرار بود. چون شیشه می کشم یادم نیست آن موقع چه اتفاقاتی افتاد. تنها چیزی که به یاد دارم این بود که فقط می خواستم فرار کنم و دستگیرنشوم.

بعد از اینکه ماشین را رها کردی به سراغ فرزند نرفتی؟

نه ازترس، حتی یک بار هم سراغش نرفتم.

زمانی که ماشین را به دزدی بردی، با سر و صدای پدر فرزند متوجه شدی که داخل ماشین فرزند هست، آیا توقف نکردی یا فرزند را به محل امنی نبردی؟ در آن لحظه به تنها چیزی

کنجکاو هم نبودی که ببینی چه بلایی سر فرزند و ماشین آمده است؟

می ترسیدم، اصلاً حتی یک لحظه ام فکرنمی کردم که ممکن است فرزند داخل ماشین بمیرد. با خودم می گفتم صاحب مغازه ابزار فروشی که در نزدیکی محل رها کردن ماشین بود بی شک ماشین و فرزند را پیدا کرده هست. ولی از شانس بد من مغازه در آن مدت تعطیل بود.

آخرین بار چه زمانی آزاد شدی؟

دی ماه پارسال بود. ۱۷ ماه به اتهام ۱۳۰ دزدی لوازم داخل ماشین بازداشت بودم و پدرم سند منزل اش را گذاشت و من از زندان آزاد شدم.

شب اتفاق به کلانتری خاتون آباد گفتم که یک فرزند داخل ماشین رها شده،توجه نکردند / متهم دوم قتل بنیتا

بعد از آن دوباره سراغ دزدی رفتی؟

بله، در این مدت که آزاد بودم حدود ۴۰ دزدی دیگر انجام دادم.

زمانی که ماشین را به دزدی بردی، با سر و صدای پدر فرزند متوجه شدی که داخل ماشین فرزند هست، آیا توقف نکردی یا فرزند را به محل امنی نبردی؟ در آن لحظه به تنها چیزی

از زمانی که ماشین پدر بنیتا رابردی، چند دزدی انجام دادی؟

هیچی، اینقدر ترسیده بودم که از منزل همسرم بیرون نمی آمدم.

با همسرت چطور آشنا شدی؟

شب اتفاق به کلانتری خاتون آباد گفتم که یک فرزند داخل ماشین رها شده،توجه نکردند / متهم دوم قتل بنیتا

من مواد فروش بودم و او هم خریدار مواد. پارسال او را که ۳۸ ساله بود به عقد موقت خودم در آوردم.

در این مدت در اینترنت هم تصویر بنیتا را ندیدی؟من اهل خبر رسان تلگرام و اینترنت نیستم. ولی همسرم هست. او اگر هم دیده و به من هم نشان داده باشد، آنقدر من در دنیای «شیشه» ای خودم غوطه ور بودم که هیچ چیزی نفهمیدم.

چرا جلوی موهایت را رنگ کردی؟

عروسی دعوت بودم و قرار بود چند روز قبل به عروسی بروم که دستگیر شدم.

زمانی که ماشین را رها کردی فرزند زنده بود؟

بله، آن موقع داشت گریه می کرد.اما هنگامی که ماشین را رها کردم خواب بود.

فکر نکردی که فرزند در آن دما با ماشینی که شیشه هایش بالاست نمی تواند نفس بکشد؟

اصلاً نمی دانم. من نه شیشه ای را اوج دادم و نه پایین. همانطوری که دزدیدم همانطوری هم رهایش کردم.

با خودت نگفتی هنگامی که یک فرزند به این کوچکی را در آنجا رها کنی، ممکن است برایش اتفاقی رخ دهد؟متهم سکوت می کند.

پشیمان هستی؟

خیلی، اگر وقت به عقب برگردد، فرزند را یک جا رها می کنم تا پیداش کنند یا اینکه او را به خانواده اش برمی گرداندم.

تحصیلاتت چقدر است؟

تا پنجم دبستان درس خواندم.

چند سال است «شیشه» مصرف می کنی؟

۱۳ سال قبل.متأسفانه رفیق ناباب مرا به دام اعتیاد انداخت و روزی ۱ گرم مواد می کشیدم. «شیشه» زندگی ام را نابود کرد.

چند سابقه کیفری داری؟

۵ بار تا به حال بازداشت شده است ام. نخستین بار سال ۸۸ بود.

به چه اتهاماتی تا به حال دستگیر شدی؟

سرقت، مواد فروشی، مصرف مواد و درگیری.

وسایل سرقتی را چقدرمی فروختی؟

معمولاً از هر دزدی ۱۰۰ تومان گیرم می آمد که همه را خرج خرید مواد می کردم. ولی شغل مهم ام موتورسازی است.

الان چه احساسی داری؟

دلم می خواهد هر چه سریعتر قصاص شوم. من باعث سرافکندگی خودم وخانواده ام شده است ام. کاری کرده ام که هیچ جای جبرانی ندارد. دوست دارم هر چه سریعتر به مجازاتم برسم تا ازعذاب وجدان نجات یابم.

دوبار با پلیس تماس گرفتم اما…

مهدی، دومین متهم پرونده، مرد جوانی است که ادعا می کند بعد ازسرقت خودرو، دوبار با پلیس تماس گرفته وآنها را درجریان قرار داده است.

روز اتفاق چه اتفاقی افتاد؟

با محمد رفتیم مشیریه تا مواد بخریم که چشم مان به ماشین روشن افتاد. پیشنهاد دزدی را خود محمد داد و خودش هم ماشین را دزدید. هنگامی که او خودروی پراید را برداشت من اصلاً نمی دانستم داخل ماشین فرزند ای هست. من هم سوار ماشین پرایدم که با آن به مشیریه آمده بودیم شدم و از آنجا رفتم.

بعد از آن محمد را ندیدی؟

دیدم، ۲۰ دقیقه بعد زنگ زدم که گفت سمت پاکدشت است.بعد هم آدرس داد و من هم به سراغش رفتم و تازه آن موقع بود که از ماجرای فرزند با خبر شدم. به محمد گفتم فرزند را ببر تحویل بده. من خودم فرزند دارم و می دانستم که پدر و مادرش چه می کشند.

بعد چه اتفاقی افتاد؟

ضبط و باند ماشین را باز کردیم و من از محمد جدا شدم.

بعد از آن ماجرا سراغ محمد نرفتی؟ کنجکاو نبودی ببینی جهت فرزند چه اتفاقی افتاده است؟

سراغ محمد نرفتم. ولی همان شب به کلانتری خاتون آباد رفتم و به مأموری که آنجا بود گفتم من و محمد فرزند محل هستیم. من ساکن بالای پاکدشت هستم و محمد ساکن پایین پاکدشت. به مأموران گفتم او ماشینی را دزدیده که داخلش دختر فرزند ای بوده هست. محمد شیشه ای است و معلوم نیست چه بلایی سر فرزند بیاید. آنها هم به من گفتند پیگیری می کنیم. ولی افسوس که…

چطور متوجه شدی که مأموران عنوان را پیگیری نکردند؟

فکر کنم روز سه شنبه بود که داشتم خبر رسان تلگرام را چک می کردم که چشمم به تصویر دختر فرزند ای افتاد. او برایم آشنا بود و مطلبی که در زیر آن نوشته بود مطمئنم کرد که او همان دختر فرزند ای است که محمد با خودروی پراید دزدیده هست. تازه آن موقع بود که فهمیدم محمد فرزند را تحویل نداده هست. به همین علت جهت یکی از دوستانم ماجرا را تعریف کردم و از او خواستم که به پلیس زنگ بزند.

تا آن موقع در اینترنت و روزنامه ها تصویر بنیتا را ندیده بودی؟

نه، اهل روزنامه خواندن نیستم.

چند تا فرزند داری؟

یک پسر ۲ ساله و دخترم هم ۹ ساله است.

واژه های کلیدی: تصویر | فرزند | ماشین | اخبار حوادث