بلاگز

  • خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • گت بلاگز اخبار حوادث او پول ودیعه مسکن را هم از صاحبخانه گرفت و رفت! ، شوهر نامرد،همسر و فرزندمعلولش را رها کرد و گریخت

    بیوه میانسال با امید به رفاه، آسایش و آینده‌ای روشن در دومین ازدواج همسر مردی شد که نه تنها زندگی‌اش را به تلخکامی کشاند بلکه همه دارایی ‌اندکش را هم به یغما بر

    شوهر نامرد،همسر و فرزندمعلولش را رها کرد و گریخت/ او پول ودیعه مسکن را هم از صاحبخانه گرفت و رفت!

    عبارات مهم : اجاره

    بیوه میانسال با امید به رفاه، آسایش و آینده ای روشن در دومین ازدواج همسر مردی شد که نه تنها زندگی اش را به تلخکامی کشاند بلکه همه دارایی اندکش را هم به یغما برد و پا به فرار گذاشت.

    کشور عزیزمان ایران نوشت:محبوبه -۴۱ ساله- همراه با دختر معلولش به شعبه ۲۶۱ مجتمع قضایی ونک مراجعه کرده بود تا قاضی دادگاه به شکایتش پیگیری کند. آنها در راهروی مجتمع پشت در دادگاه نشسته بودند تا نوبت پیگیری به پرونده ارزش برسد. زن نگون بخت در شرح داستان زندگی اش گفت:

    – فکر می کردم دوستم دارد و هرچه می گفت گوش می کردم ولی با فریب و نیرنگ هرچه اندوخته بودم را برداشت و فرار کرد. بعد از آن بود که فهمیدم قبل از من دو بار ازدواج کرده، ولی گفته بود فقط یک بار نامزد کرده… عجب آدم شارلاتانی بود… حتی یارانه ام را هم به نامش کرده بود و حالا مانده ام با این همه بدبختی چه کار کنم؟

    او پول ودیعه مسکن را هم از صاحبخانه گرفت و رفت! ، شوهر نامرد،همسر و فرزندمعلولش را رها کرد و گریخت

    محبوبه که خیاط بود عادت داشت از صبح تا شب در تولیدی های لباس جنوب شهر کار کند. همسر اولش بعد از اعتیاد او را با یک پسر نوجوان و دختر معلول ارزش تنها گذاشت و زیر پل جوادیه گم شد.

    محبوبه هم ارث پدری اش را گرفت و با ۲۰ میلیون تومان یک طبقه از منزل ای قدیمی را اجاره کرد و با کار در خیاط منزل ها و تولیدی ها زندگی خود و دو فرزندش را می چرخاند. او موفق شده است بود پسرش را به یک دانشگاه دولتی بفرستد، دخترش هم در مدرسه استثنایی درس می خواند. ودیعه منزل را هم به ۴۰ میلیون تومان رسانده بود. محبوبه هیچ وقت فکر شوهر کردن نبود تا اینکه پای جلیل که راننده بود به زندگی اش باز شد. بعد از آن «عصمت» همکار چرخکار او زیر پایش نشست که؛ «تا کی می خواهی تنها بمانی؟ تا بر و رویی داری باید شوهر کنی و…»

    بیوه میانسال با امید به رفاه، آسایش و آینده‌ای روشن در دومین ازدواج همسر مردی شد که نه تنها زندگی‌اش را به تلخکامی کشاند بلکه همه دارایی ‌اندکش را هم به یغما بر

    جلیل، مردی ۴۵ ساله بود که به خودش خوب می رسید و لباس های شیک می پوشید. زبان چرب و نرمی داشت و تلاش می کرد با رساندن محبوبه به منزل اش دل او را به دست آورد. در همان روزها به محبوبه گفت که همسر اولش خیانت کرده و بعد با درخواست مهریه ۵۰۰ سکه ای اش همه دارایی، منزل و ماشینش را در مشهد توقیف کرده هست. جلیل ابتدا پیشنهاد ازدواج موقت داد، ولی محبوبه قبول نکرد و قول داد اگر ازدواجشان دائمی شود جلیل به جای اقامت در مسافرخانه با آنها زندگی کند. فرزند های محبوبه هم از جلیل استقبال کردند و خوشحال بودند که مادرشان از تنهایی درآمده هست. ولی مدتی بعد جلیل سرکار نرفت و بهانه آورد که؛ «خوب نیست همسران در یک جا کار کنند.»

    یک روز هم گفت: «خوبیت ندارد که سند اجاره نامه به نام زن باشد، چون باعث خجالتش می شود…» محبوبه با منزل نشینی جلیل ناچار بود زیاد کار کند، با این حال همسرش را دوست داشت و نمی خواست جهت بار دوم مهر طلاق به شناسنامه اش بخورد. جهت همین هر چه جلیل می گفت، عمل می کرد. ولی یک هفته بعد از آن هنگامی که به منزل اش آمد صاحبخانه را دید که با برگه تسویه حساب جلوی در ایستاده هست. همان جا بود که خبردار شد جلیل پول ودیعه منزل را از صاحبخانه گرفته و با چمدان لباس هایش فرار کرده است.

    «وقتی صاحبخانه خواست منزل را خالی کنم نه پول ودیعه داشتم و نه حقوقی که بتوانم جایی اجاره کنم. ناچار شدم بروم منزل یکی از همکاران. الان سه ماه است که از شوهرم خبر ندارم. هنگامی که به مادرش تلفن زدم به گریه افتاد و او را نفرین کرد. راستش این حرف ها جهت من شوهر و خرجی نمی شود. الان حتی پول ندارم سرویس رفت و آمد دخترم به بهزیستی را بپردازم و ناچارم طفلکی را با خودم سر کار ببرم. مانده ام چه کنم؟ مهریه و طلبم پیشکش، این مرد حتی نمی آید طلاقم بدهد و…»

    او پول ودیعه مسکن را هم از صاحبخانه گرفت و رفت! ، شوهر نامرد،همسر و فرزندمعلولش را رها کرد و گریخت

    ناگهان در اتاق دادگاه باز شد و مراجعه کننده ها بیرون آمدند. محبوبه بلافاصله رفت و جلوی قاضی «محمود سعادت» ایستاد. سپس مسئله فرار همسرش و پرونده دادخواست طلاقش را مطرح کرد و گفت: «آقای قاضی کاش چشم هایم را باز کرده بودم. بعد از ۱۰ سال مشکل در چاله زندگی با این بی معرفت افتاده ام. اگر می شود نامه ای به دستم بدهید که بروم سهم یارانه ام را جدا کنم و خودم بگیرم.»

    قاضی که با آرامش به حرف های محبوبه گوش می داد، گفت: «پرونده دادخواست شما در جریان پیگیری است و هر وقت که رأی طلاق شما صادر شد می توانید حق و حقوق خودتان را از شوهرتان بگیرید. ولی به علت نامشخص بودن مکان شوهرتان در حال حاضر باید صبر کنید تا مراحل قانونی پرونده طی شود.»

    بیوه میانسال با امید به رفاه، آسایش و آینده‌ای روشن در دومین ازدواج همسر مردی شد که نه تنها زندگی‌اش را به تلخکامی کشاند بلکه همه دارایی ‌اندکش را هم به یغما بر

    به محض اینکه محبوبه از دادگاه بیرون آمد، گفت: «حالا باید بروم مشهد پیش خانواده ام…» بعد از آن دست دخترمعلولش را گرفت و با اندوه و ناامیدی از مجتمع قضایی ونک خارج شدند.

    واژه های کلیدی: اجاره | زندگی | پرونده | ازدواج | دادگاه | اخبار حوادث

    نویسنده : blogzz

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از آمازون
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز
  • کتاب روانشناسی به انگلیسی
  • کتاب زبان اصلی
  • کتاب خارجی
  • رفتن به نوار ابزار