بلاگز

  • خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • گت بلاگز اخبار اجتماعی کمک‌های مردمی ته کشید ، مصیبت برف، سرما و موش‌ها جهت اهالی مناطق زلزله‌زده کرمانشاه، سرنوشت مردم یخ‌زده

    شب که می‌شود، چادرها یخ می‌زنند و هیترهای برقی از بعد سرمای زمستان برنمی‌آیند. شب که می‌شود، باد طوری می‌وزد که انگار قصد جان زلزله‌زده‌ها را کرده، می‌خواهد چاد

    کمک‌های مردمی ته کشید ، مصیبت برف، سرما و موش‌ها جهت اهالی مناطق زلزله‌زده کرمانشاه، سرنوشت مردم یخ‌زده

    سرنوشت مردم یخ زده/ مصیبت برف، سرما و موش ها جهت اهالی مناطق زلزله زده کرمانشاه/ کمک های مردمی ته کشید

    عبارات مهم : باران

    شب که می شود، چادرها یخ می زنند و هیترهای برقی از بعد سرمای زمستان برنمی آیند. شب که می شود، باد طوری می وزد که انگار قصد جان زلزله زده ها را کرده، می خواهد چادرها را با همه داشته و نداشته هایش از زمین بلند کند.

    شهروند نوشت:شب که می شود، باران طوری می بارد که آب به داخل چادرها راه باز می کند و جلوی سرپناه های پارچه ای، دریاچه ای می شود گِل آلود. زلزله زده های کرمانشاه شب ها را زیر چادر می لرزند، خودشان را پتو پیچ می کنند و بی فایده هست، هیترها را بغل می کنند و بی فایده هست. سرما به استخوانشان رسیده و هر روز یکی را درگیر آنفلوآنزا و تب و لرز می کند. کانکس حرف اول و آخر چادرنشین های زلزله هست. آنها فقط کانکس می خواهند و نمی دانند که مسئولان در فرمانداری و استانداری برنامه دیگری برایشان دارند.

    کمک‌های مردمی ته کشید ، مصیبت برف، سرما و موش‌ها جهت اهالی مناطق زلزله‌زده کرمانشاه، سرنوشت مردم یخ‌زده

    «سعدیه احمدی» همراه خانواده ٤ نفره اش زیر چادری که در اردوگاه ورودی شهرسرپل ذهاب برپا شده، سرنوشت می گذراند. منزل ارزش با خاک یکسان شده است و جایی جهت ماندن جز این چادرها ندارند. چادر آنها یکی از ده ها چادری است که در آن منطقه بی آب و علف از روی زمین اوج رفته. چادرهایی که به مشکل گرم می شوند. سعدیه پیش از زلزله جراحی رحِم داشته و حالا می گوید که زخم اش به علت سرما، درمان نشده و نیاز به جراحی دیگری دارد. سرمای هوا، شب ها تا مغز استخوانشان می رود: «این جا معمولا برف نمی آید، ولی تا دلتان می خواهد باران داریم، باران شدید. چادرهایمان سرد است و هیتر دیگر جوابگوی سرما نیست.» به آنها کانکس نداده اند، با این که خود و همسرش بارها به فرمانداری و استانداری و شهرداری رفته اند، ولی فعلا از کانکس خبری نیست. آنها با حسرت به کانکس های همسایه نگاه می کنند.

    سمت راست ورودی شهر سرپل ذهاب پمپ بنزین است و زلزله زده ها در همسایگی پمپ بنزین زندگی می کنند، سرویس بهداشتی، کنار پمپ بنزین نشسته و زلزله زده ها روز و شب ارزش در صف سرویس بهداشتی می گذرد: «همسرم و مادرش بیمار هستند. مادر همسرم زلزله که آمد سکته قلبی کرد، آوار هم روی دست وپای همسرم افتاد و دچار شکستگی شد.» سعدیه احمدی، می گوید در آن منطقه هنوز خبری از آتش سوزی نیست ولی بعضی از خانواده ها چند هیتر دارند که خیلی خطرناک است.

    شب که می‌شود، چادرها یخ می‌زنند و هیترهای برقی از بعد سرمای زمستان برنمی‌آیند. شب که می‌شود، باد طوری می‌وزد که انگار قصد جان زلزله‌زده‌ها را کرده، می‌خواهد چاد

    موش ها حمله کرده اند

    معصومه ملکی می گوید، برف نیامده ولی باد طوری می وزد که انگار می خواهد چادر را از جا بکند: «از وحشت مُرده بودیم، نمی دانستیم چه کار کنیم، سرپل باد شدیدی می وزد و شب ها خیلی سرد هست. روزها وضع بهتری داریم.» معصومه ملکی از زلزله زده های مسکن مهر است و در محوطه ای که قبل از زلزله فضای سبز ساختمان های مسکن مهر بود، زیر چادر زندگی می کند، مثل خیلی های دیگر: «از اول سرما، بارش برف نداشتیم ولی چندبار باران شدید آمد. باران که می بارد، آب وارد چادر می شود و باید بیایی و ببینی که چه اوضاعی پیدا می کنیم.»

    معصومه دیشب را نخوابیده: «تا ساعت دو نصف شب، دنبال موش می گشتم، یک موش وارد چادر شده است بود و بیرون نمی رفت. ما این جا در کنار سرما و هزار بدبختی دیگر، این پرسشها را هم داریم.» موش ها از باغ های اطراف به سمت چادرها رفته اند. ملکی، در این سرما، تمام وسایل چادر را بیرون ریخته تا موش را پیدا کند. او با پسرش زندگی می کند: «همه این جا از سرما اعتراض می کنند، خیلی ها سرماخورده اند، استخوان مان درد می کند. زن دایی ام به خاطر سرما، عفونت ریه گرفته.» از همان روزهای اول بعد از زلزله، روی چادرها با نایلون هایی پوشانده شد ولی باران که شدت می گیرد، این نایلون ها هم تسلیم باران می شوند: «الان این جا همه کانکس می خواهند، به خدا قسم که پارتی بازی شده، هر کس پارتی داشته باشد، کانکس می گیرد. یکی مثل من فقط تماشاچی است.»

    کمک های مردمی ته کشید

    کمک‌های مردمی ته کشید ، مصیبت برف، سرما و موش‌ها جهت اهالی مناطق زلزله‌زده کرمانشاه، سرنوشت مردم یخ‌زده

    «بیان عبدالله زاده» یکی از اهالی ثلاث باباجانی است که یک ماه بعد از زلزله از چادر به کانکس اسباب کشی کرد آنها مددجوی بهزیستی بودند و بهزیستی برایشان کانکس آورد هر چند که آنها می گویند این کانکس ها اهدایی مردم است نه بهزیستی. «بیان» همراه دو خواهر و مادرش در اردوگاه زندگی می کنند؛ همان جایی که ده ها کانکس و چادر، شانه به شانه هم، از زمین بلند شده است و تبدیل به شهری کوچک شده است است.

    سه شنبه شب آسمان ثلاث باباجانی نخستین برف اش را بر زمین گذاشت: «این چند شب خیلی سرد بود، سه شنبه شب برف بارید، کلا این جا خیلی برف می بارد، هوا سرد که می شود، مردم هیترهای برقی و نفتی بیشتری روشن می کنند که باعث آتش سوزی می شود.» «بیان» درست هم می گوید، از هنگامی که هوا سرد شد، چادرها یکی یکی در آتش می سوزند، آب وارد چادر می شود، سیم های برق اتصالی می کنند و در آخر منزل هایی از جنس پارچه قربانی سرما می شوند: «کانکس وضع بهتری دارد، با یک هیتر گرم می شود، خیلی از آنهایی که چادر دارند، شب ها داخل کانکس های همسایه می خوابند. الان خود ما هر شب ١٢ نفر می شویم، خواهر و برادر و فرزند هایش می آیند در کانکس ما می خوابند.

    شب که می‌شود، چادرها یخ می‌زنند و هیترهای برقی از بعد سرمای زمستان برنمی‌آیند. شب که می‌شود، باد طوری می‌وزد که انگار قصد جان زلزله‌زده‌ها را کرده، می‌خواهد چاد

    بچه برادرم سه روزه است و آنها در چادر زندگی می کنند؛ خیلی به کانکس نیاز دارند.» در ثلاث باباجانی کمک های مردمی کم شده، مردم خیلی کمتر از قبل، با ماشین های پر از وسایل سراغ زلزله زده ها می روند: «واقعا مردم این جا مسئله زیاد دارند، قرار بود برایمان حمام بیاورند، آورده اند ولی آب ندارد. بعد از سه هفته، ناچار شدیم به منزل یکی از دوستانم برویم جهت حمام.»

    مواد غذایی زلزله زده های ثلاث باباجانی ته کشیده، بسته های غذایی ماهانه، کفاف ارزش نمی دهد: «سر ماه به ما یک بسته مواد غذایی مثل ماکارونی و نخود و برنج و… دادند ولی خیلی کم هست. هر کس پارتی داشته باشد، بیشترین کمک را می گیرد. هر کس هم ندارد باید بدبختی بکشد.» بیان می گوید که زندگی در کانکس کم خطرتر از چادر هست، حداقل از اتصالی برق و آتش سوزی خبری نیست: «آنهایی که چادر دارند نمی توانند چادرهایشان را رها کنند و بیایند داخل کانکس های مردم. دزد می آید و هر چه دارند و ندارند، می برد.»

    کمک‌های مردمی ته کشید ، مصیبت برف، سرما و موش‌ها جهت اهالی مناطق زلزله‌زده کرمانشاه، سرنوشت مردم یخ‌زده

    مردم سرمازده ثلاث باباجانی

    آقای ولدی هم از دیگر زلزله زده های ثلاث باباجانی است که در زمین فوتبال ورودی شهر تازه آباد، در همان اردوگاه، زندگی می کند، زیر چادر: «خانه مان کاملا خراب شده، اگر یِکَم سالم مانده بود، دست زن و فرزند هایم را می گرفتم و می رفتیم همان جا زندگی می کردیم. زندگی داخل چادر خیلی سخت هست، دیشب این جا برف آمد. آن قدر سرد بود که مثل بید می لرزیدیم. دو تا هیتر روشن کرده بودیم تا گرم شود ولی همان هیترها هنگامی که زیاد روشن می مانند، هر ١٠ دقیقه یک بار قطع می شوند. این جا سر همین هیترها، چند بار آتش سوزی داشتیم.» ولدی همراه زن و فرزند ها و مادر ٩٠ساله اش زندگی می کند. آنها فقط کانکس می خواهند: «بچه هایم مریض شده است اند. پسرم سه روز در بیمارستان جوانرود خوابیدن شد. تب و لرز شدیدی گرفت. هر جا می رویم کسی جوابمان را نمی دهد، کانکس می خواهیم.»

    بعد از برف دو شب قبل، جلوی چادرشان، دریاچه ای شده است از گِل.

    باران آواربرداری را مختل کرده

    ابراهیم عبدی یکی از اهالی روستای کوییک حسن هست؛ روستاهایی که در زلزله کرمانشاه بیشترین خرابی و بیشترین قربانی را داشت. کوییک حسن از روستاهای سرپل ذهاب، برف زیادی به خود ندیده، تنها باران است که تند و بی وقفه می بارد: «بیشتر اهالی کوییک ها در کانکس زندگی می کنند، چند خانواده ای هم هستند که هنوز در چادر زندگی می کنند. این جا بر اساس ساختمان کانکس داده اند، در حالی که در بعضی از ساختمان ها دو خانواده زندگی می کردند و حالا یکی از خانواده ها بدون کانکس مانده است.»

    روز سه شنبه، کوییک حسن از صبح تا شب، بارش باران را به چشم دیده: «کمک های مردمی در روزها و هفته های اول خیلی خوب بود، حالا ولی کاملا قطع شده، در حالی که مواد غذایی مردم تمام شده است و اهالی به علت از بین رفتن دام ها و زمین های کشاورزی بدون کار مانده اند.» به گفته عبدی، آواربرداری در روستاهای کوییک شروع شده، ولی با هر باران عملیات قطع می شود: «بیشترین میزان بارش برف در مناطق کوهستانی مثل ازگله و دالاهو دیده می شود.»

    وضعمان خراب است

    «سلیمان نظری» اهل روستای زرده دالاهوی سفلی هست، همان جایی که زمستان ها هوایش سرد است و سوز زیاد دارد: «این جا باران زیادی آمده، برف هم هست، ولی زیاد در ارتفاعات می بارد.»

    اهالی زرده هم مثل کوییک ها زیاد کانکس نشین هستند: «در زرده دالاهوی علیا هنوز هستند کسانی که در چادر زندگی می کنند، هوا بشدت سرد است و زندگی در این چادرها سخت.» او از ضعف کمک های امدادی گلایه دارد و می گوید که حتی مردم هم دیگر به آنها کمک نمی کنند. منزل خودش ١٠٠ درصد تخریب شده است و با خانواده که نوزاد دو ماهه ای هم دارند، در کانکس زندگی می کنند: «همه این جا مریض شده است اند، فرزند ها مدام تب می کنند، آنفلوآنزا گرفته اند. نمی دانیم باید چه کار کنیم، هیچ کس هم به ما سر نمی زند. آواربرداری هنوز شروع نشده. وضعمان خراب است.» اهالی زرده دالاهوی سفلی مسئله دیگری هم دارند، آنها نه دهیار دارند و نه شورا: «آبادی بالا، دهیار و شورا دارند، فاصله آن جا با این جا زیاد هست، هر چه کمک و امکانات است به آنها می رسد و از ما دریغ می شود. ما نمی خواهیم از این جا برویم، این جا آبادی اجدادی مان هست، آبادی اوج با ساخت وساز آبادی ما مخالف هستند.» نظری می گوید كه اگر این جا برف ببارد، برف سنگینی خواهد بود.

    واژه های کلیدی: باران | زلزله | زندگی | خانواده | اخبار اجتماعی

    نویسنده : blogzz

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از آمازون
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز
  • کتاب روانشناسی به انگلیسی
  • کتاب زبان اصلی
  • کتاب خارجی
  • رفتن به نوار ابزار