بلاگز

  • خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • گت بلاگز اخبار اجتماعی آمار طلاق و غرغر های عالمانه

    محمد سالاری، پژوهشگر اجتماعی و اقتصادی: در بعضی از تحلیل ها که کم وبیش در رسانه های همگانی ارائه شده است اند و کماکان ادامه دارند، علت کم کردن شدید نسبت ازدواج

    آمار طلاق و غرغر های عالمانه

    آمار طلاق و غرغر های عالمانه

    عبارات مهم : ایران

    محمد سالاری، پژوهشگر اجتماعی و اقتصادی: در بعضی از تحلیل ها که کم وبیش در رسانه های همگانی ارائه شده است اند و کماکان ادامه دارند، علت کم کردن شدید نسبت ازدواج به طلاق را نوعی بحران اجتماعی و اقتصادی، کمبود مسکن، بالارفتن سن ازدواج، سردی روابط دو جنس، شرایط گذار جامعه، زیاد کردن تحصیلات دانشگاهی زنان و آگاهی آنان و … قلمداد کرده اند.

    آمار طلاق و غرغر های عالمانه

    اگرچه ممکن است بعضی از این عوامل بر تغییرات نگرش افراد جهت تشکیل خانوار اثرگذار باشند، ولی تغییرات یکباره و دفعی شاخص های ازدواج و طلاق نمی تواند بر اثر تغییرات فرهنگی باشد؛ چراکه اثر عوامل فرهنگی در درازمدت آشکار می شود. تغییرات دفعی و شدید در شاخص های تشکیل خانوار، مانند دیگر شاخص های جمعیت شناختی، به طور عمده به علت تغییرات جمعیتی در چند دهه گذشته هستند. اِشکال اساسی این تحلیل ها و بررسی ها، استفاده از شاخص نسبت ازدواج به طلاق در هر سال هست. این شاخص، تنها می تواند در ساختارهای باثبات جمعیتی کاربرد داشته باشد؛ بنابراین جهت ساختار در حال عوض کردن جمعیتی ایران، استفاده از این شاخص به شدت گمراه کننده خواهد بود.

    تاکنون گذار متولدان سال های ١٣٥٥-١٣٧٠ در هر مرحله از زندگی، تأثیرات عمیقی بر شرایط اجتماعی داشته هست. این توده عظیم جمعیتی، سن ازدواج را پشت سر گذاشته و آخرین گروه آنها اکنون (سال ١٣٩٦) به ٢٦سالگی رسیده اند. تأثیر گذار آنها از سن ازدواج بر زیاد کردن میزان ازدواج، در چند سال گذشته آشکار شد و اکنون قیمت رشد جمعیتی ارزش با همان شدتی که از سال های ١٣٦٣ به بعد کم کردن یافت، بر کم کردن میزان ازدواج نیز اثرگذار هست. همین داوری را می توان جهت پدیده طلاق داشت.

    محمد سالاری، پژوهشگر اجتماعی و اقتصادی: در بعضی از تحلیل ها که کم وبیش در رسانه های همگانی ارائه شده است اند و کماکان ادامه دارند، علت کم کردن شدید نسبت ازدواج

    تغییرات میانگین سن ازدواج در زنان از سال ١٣٤٥ تا سال ١٣٩٥ از ١٨,٤ به ٢٣ و در مردان از ٢٥ سال به ٢٧ سال رسیده هست. این تغییرات، به خاص در سال های ١٣٨٠ تا ١٣٩٥، جزئی تر بوده و در زنان از ٢٣.٣ به ٢٣ سال، حتی نشان دهنده کم کردن سن ازدواج هست. بنابراین تغییرات شاخص های ازدواج و طلاق از تغییرات سن ازدواج تأثیر معناداری نپذیرفته هست. همچنین با توجه به میانگین سن طلاق که در مردان حدود ٣٣.٨ و در زنان حدود ٢٩.١ سال٣ هست، میانگین پایداری خانواده ها یا مدت زندگی یکسان تا پیش از ثبت واقعه طلاق، حدود ٦.٩ سال برآورد می شود و این شاخص به تقریب در یکی، دو دهه گذشته عوض کردن چندانی نکرده هست. با توجه به میانگین پایداری ازدواج ها، آشکارشدن پدیده اوج طلاق نیز در همین فاصله رخ می دهد.

    اگر به جدول و نمودارهای تغییرات ازدواج و طلاق نگاهی بیندازیم، تغییرات ازدواج را فزاینده-کاهنده می بینیم که از ٦٤٠ هزار واقعه در سال ١٣٨٠ به ٨٩٢ هزار در سال ١٣٨٩ زیاد کردن یافته و سپس به زیر نقطه آغازین یعنی ٥٣٧ هزار واقعه در سال ١٣٩٥ بازمی گردد. در همین حال، تغییرات طلاق روند کاملا افزاینده ای را نشان می دهند که از رقمی در حدود ٦٠ هزار واقعه در سال ١٣٨٠ به ١٦٦ هزار واقعه در سال ١٣٩٥ زیاد کردن بی وقفه داشته است و بر اثر آن، شاخص نسبت ازدواج به طلاق از ١٠,٦ به ٣.٢ کم کردن یافته هست. به عبارت دیگر، در سال ١٣٨٠ در برابر ثبت هر ١٠ ازدواج، کمتر از یک طلاق ثبت شده است هست؛ ولی در سال ١٣٩٥ در برابر هر سه ازدواج، یک طلاق به ثبت رسیده هست. بدیهی است که نگاه راحت انگارانه به این آمار، تصویری فاجعه بار از جامعه کشور عزیزمان ایران نشان می دهد که چیزی جز سقوط نهاد خانواده را نمی توان از آن استنباط کرد و در صورت استمرار این روند، جامعه کشور عزیزمان ایران راهی نا مناسب در پیش دارد.

    در این میان بعضی از جامعه شناسان، نسبت به چنین تحلیل هایی دچار شک می شوند و می کوشند با آرام سازی جامعه و طبیعی جلوه دادن این تغییرات، این روند را گذار از شرایط عرفی به شرایط عقلایی و بعضی دیگر آن را ناشی از گرایش زنان به حقوق برابر با مردان تلقی می کنند، ولی کمتر تحلیلی به سوی بررسی ساختاری جمعیت شناختی رفته هست.

    آمار طلاق و غرغر های عالمانه

    تنها نظریه ای که می تواند این تغییرات را توضیح دهد، نظریه انفجار جمعیتی سال های ٧٠-١٣٥٥ است که پیش از این در بسیاری دیگر از کشورها نیز رخ داده و به Baby Boomer شهرت دارد. مطابق با آن، در صورت رشد انفجار جمعیت در سال هایی معدود، اثرات آن تا سال های بعد از آن در مراحل گوناگون زندگی آشکار می شود. زمانی، این موج جمعیتی بر کودکستان ها و دبستان ها فشار وارد مي كرد، بعد از آن در اوج گیری تعداد استفاده کنندگان از دبیرستان ها، دانشگاه ها و مراکز کار خود را بروز می دهد.

    همچنین اثرات آن را می توان در دهه سوم بر ازدواج و در دهه چهارم بر طلاق و البته بر تقاضای مسکن مشاهده کرد. در سال های آینده این جمعیت از میان سالی و کهن سالی نیز خواهد گذشت و اثر نهایی آن را می توان در موج عظیم بازنشستگان، مستمری بگیران و ازکارافتادگان و در پایان، در شاخص فوت ومیر مشاهده کرد. بنابراین، هنگام محاسبه شاخص هایی مانند نسبت ازدواج به طلاق، باید به اختلاف زمانی میان واقعه ها توجه کرد. به عبارت دیگر، مقایسه میان واقعه های «ثبت شده» در هر سال نمی توانند بیانگر فروپاشی خانواده ها و بحران اجتماعی باشند. بلکه اگر شاخص ازدواج های منجر به طلاق را اندازه بگیریم، شاخص اتکاپذیر تری به دست می آید. بحرانی بودن نهاد خانواده نه از شاخص نخست، بلکه از شاخص دوم حاصل خواهد شد.

    محمد سالاری، پژوهشگر اجتماعی و اقتصادی: در بعضی از تحلیل ها که کم وبیش در رسانه های همگانی ارائه شده است اند و کماکان ادامه دارند، علت کم کردن شدید نسبت ازدواج

    به این منظور در جدول و نمودار ٣، این شاخص با اختلاف هفت سال محاسبه شده است هست. تغییرات شاخص دوم نشان دهنده پایداری نسبی ازدواج ها، نوسان های اندک و طبیعی بودن احتمال وقوع طلاق است.

    مقایسه این شاخص با شاخص هرساله، گویای تفاوت چشمگیر در دو شیوه تحلیل هست. نسبت ازدواج به طلاق با احتساب آمار سالانه، روند به شدت کاهنده اي را نشان می دهد، درحالی که با اختلاف هفت ساله، این شاخص دارای نوسان ملایم و به تقریب خطی حول میانگین ٥,٢ برابر هست. معکوس این شاخص، یعنی نسبت طلاق به ازدواج، نشان دهنده آن است که حدود ١٧ درصد از ازدواج های نسل سال های ٧٠-١٣٥٥ در سال ١٣٨٧ به طلاق منجر شده است هست. این نسبت، در سال های ١٣٨٨ تا ١٣٩٢ به حدود ١٩-٢٠ درصد زیاد کردن یافته و سپس در سال ١٣٩٥ به ١٨,٦ درصد کم کردن می یابد.

    آمار طلاق و غرغر های عالمانه

    نتیجه گیری

    این بررسی آماری نشان می دهد که روند تغییرات ازدواج و طلاق در ایران، دست کم در دو، سه دهه اخیر بحرانی نیست و روند عادی خود را طی می کند و آنچه به عنوان انبوه واقعه های ازدواج و طلاق در سال های گذشته مشاهده کرده ایم، ناشی از گذار موج جمعیتی سال های ١٣٥٥ تا ١٣٧٠ هست. بدیهی است که در سال های آینده، میزان طلاق، با همان شدتی که ازدواج در سال های گذشته کم کردن یافت، کم کردن خواهد یافت. این کم کردن نه به علت تأثیرگذاری برنامه های اجتماعی، بلکه به علت گذار این موج از مرحله ای با بیشترین احتمال طلاق هست؛ بنابراین به همان اندازه که تحلیل های کنونی راجع به سقوط ارزش های خانواده در کشور عزیزمان ایران نادرست اند، به همان اندازه تحلیل های آینده راجع به اثر برنامه ریزی های اجتماعی جهت کم کردن طلاق، بیراه و نامرتبط اند.

    پرسش و تحلیل

    اما پرسش مهم اینجاست که آیا بیشترین تحلیل ها بر بحرانی تصورکردن این آمار متمرکز شده است است؟ به گونه ای که خبرنگاران، تحلیلگران، همایش های گوناگون، رسانه های جمعی و افکار عمومی نمی خواهند تحلیلی به جز «تصور» فاجعه را بشنوند؟

    پاسخ آن را نه در تحلیل های جمعیت شتاختی، بلکه باید در تحلیل های روان شناسی اجتماعی و جامعه شناسی با رویکرد پدیدارشناسی جست وجو کرد؛ لیکن جامعه ایران، متعمدانه «قصد» کرده است که واقعیت های اجتماعی خود را نادیده انگارد. جامعه کشور عزیزمان ایران نزدیک به دو سده است که در فضایی پر از احساس شکست، عقب ماندگی، حسرت و فاجعه به سر می برد و هنوز به درستی و از عمق جان طعم پیروزی را احساس نکرده هست. این جامعه دیگر خود را نه در منطقه خاورمیانه، بلکه در اروپا می بیند. آینه اروپا تصویری معوج، نازیبا و عقب مانده را از آن نشان می دهد.

    اگرچه کشور عزیزمان ایران نقش آفرین بزرگ ترین رویدادهای تاریخی دنیا در این دو سده بوده و در دستیابی به شاخصه های پیشرفت دست کمی از دیگر نقاط دنیا و در مرتبه ای بالاتر درسطح خاورمیانه نداشته هست؛ ولی کماکان غرغر می کند و خود را لایق مرتبه ای بالاتر می داند.اکنون، نیاز به پیروزی و گردن فرازی در میان جهانیان، به طور عمده اروپاییان و آمریکاییان، خود را در فوتبال و ورزش ها، مراتب علمی، نوع پوشش و قشنگی بدنی، جلوه گر می کند؛ ولی این نیاز به صورت تجربه نسلی نیز رخ نموده است: نسلی که مشروطیت را آفرید، نسلی که در توسعه پرشتاب دو دهه نخست این قرن شرکت کرد نسلی که تجربه دموکراتیک و ملی کردن نفت را به ثمر رساند، نسلی که انقلاب کرد و جنگید و نسلی که سال های بعد از جنگ تاکنون را تجربه کرد. در همه این تجربه های نسلی، موفقیتی کسب شد که به شکستی انجامید. شکست مشروطیت، خروج خفت بار رضا شاه، کودتای ٢٨ مرداد، تجربه جنگ و خسارت های انسانی و معنوی و مادی آن و در نهایت تجربه دولت های بعد از جنگ. هر نسلی کوشیده است که مُهر خود را بر سیمای جامعه بزند و کوشیده که در گام بلند خود احساسی ژرف از پیروزی را به کام ایرانیان بچشاند؛ ولی نسل ها در پی هم، به چنین چیزی دست نیافتند. در همه دوره ها، جامعه کشور عزیزمان ایران به جای احساس ژرف پیروزی، شکست را تجربه کرد. تصویری که جامعه کشور عزیزمان ایران از خود ترسیم می کند، به خاص در آثار شاعران، نویسندگان و هنرمندان، در تکرار «شب» در نیما یوشیج و «زمستان» اخوان ثالث به خوبی بازتاب یافته هست. جامعه کشور عزیزمان ایران همواره در بیم و امید زندگی کرده است و با مقایسه خود با دیگران و به حکم غازبودن مرغ همسایه، «خود» را آن گونه که «هست»، ندیده است.

    جامعه شناسی کشور عزیزمان ایران نیز به پیروی از این احساس، گرایشی جدی به آسیب شناسی اجتماعی دارد. گزارش ها، مقاله ها و آثار جامعه شناسان، آکنده از کشف موارد جدیدی از آسیب ها هست. هر جامعه شناسی می کوشد مواردی بکر از آسیب ها را کشف کند. تصویری که رسم می شود عموما بر حجم عظیمی از داده های آماری گردآوری شده است متکی هست، جلوه ای از آخر الزمان کشور عزیزمان ایران را ترسیم می کند که گویی هر آن ممکن است این جامعه بر پایه های لرزان خود فرو بریزد.

    این شیوه ترسیم، تفاوت چندانی با غرغرکردن و حسرت خوردن عموم مردم ندارد و تنها دارای صورتی عالمانه هست؛ ولی پرسش اینجاست که آیا جامعه کشور عزیزمان ایران با این همه دزدی، قتل، اعتیاد، فحشا، فرار مغزها، طلاق و کودکان کار و خیابان، همچنان به زندگی خود ادامه می دهد و بسیاری از شاخص های اجتماعی و فرهنگی اش در تراز مناسبی نسبت به کشورهای خاورمیانه جای دارد؟ آیا می توان به جای جست وجو در آسیب های اجتماعی، به دنبال عنصرهای قوام دهنده جامعه گشت؟ جامعه شناسان کشور عزیزمان ایران باید از خود بپرسند که با وجود این همه طلاق، آیا باز هم خانواده پایدارترین نهاد اجتماعی است و بیشترین فشار را در نبود سایر نهادهای مدنی در تربیت فرزندان، انتقال بین نسلی، جامعه پذیری و انسجام و نظم اجتماعی ایفا می کند؟ جامعه شناسی کشور عزیزمان ایران نباید در آسیب شناسی اجتماعی خلاصه شود. جامعه کشور عزیزمان ایران نیازمند احساس ژرف پیروزی هست.

    ١- این بررسی را پیش از این نیز در مطالعات جمعیت شناختی طرح جامع مسکن کشور، به طور مختصر ارائه داده ام.

    ٢- برنامه مناظره تلویزیونی بررسی علل کم کردن ازدواج و زیاد کردن طلاق مهر ١٣٩٢.

    http://fararu.com کم کردن بی سابقه آمار ازدواج در ایران.

    http://www.imna.ir بااهمیت ترین عوامل در کم کردن ازدواج؛ عدم اعتماد به جنس مخالف یا پرسشها اقتصادی؟

    http://www.tabnak.ir چهل علت تأخیر ازدواج جوانان در ایران.

    مرکز آمار ایران، گزارش تحلیلی ثبت وقایع ازدواج و طلاق سال ١٣٨٩.

    بررسی آمار طلاق در کشور عزیزمان ایران با زیاد کردن تکنولوژی

    http://knewdownload٢٠١٧.ir

    ٣- مرکز آمار ایران، سرشماری های سال های ١٣٨٥، ١٣٩٠ و ١٣٩٥.

    شرق

    واژه های کلیدی: ایران | ازدواج | ایرانی | ایرانیان | سن ازدواج | روان شناسی | آسیب های اجتماعی | اخبار اجتماعی

    نویسنده : blogzz

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از آمازون
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز
  • کتاب روانشناسی به انگلیسی
  • کتاب زبان اصلی
  • کتاب خارجی
  • رفتن به نوار ابزار