بلاگز

  • خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • گت بلاگز اخبار فرهنگی و هنری دیگر جهت کارممنوعیتی ندارم / مجید درخشانی

    مجید درخشانی، نوازنده تار و آهنگساز که نخستین گام های ورودش به موسیقی را با گروه شیدا به سرپرستی محمدرضا لطفی برداشته در طول سال ها فعالیت حرفه ای خود آثار ارزش

    دیگر جهت کارممنوعیتی ندارم / مجید درخشانی

    مجید درخشانی: دیگر جهت کارممنوعیتی ندارم

    عبارات مهم : ایران

    مجید درخشانی، نوازنده تار و آهنگساز که نخستین گام های ورودش به موسیقی را با گروه شیدا به سرپرستی محمدرضا لطفی برداشته در طول سال ها فعالیت حرفه ای خود آثار ارزشمندی را در همراهی با استاد آواز کشور عزیزمان ایران محمدرضا شجریان خلق کرده هست. او که سال ها سرپرست و آهنگساز گروه موسیقی آوا و شهناز بوده همانند بعضی بزرگان موسیقی مان توجه خاصی به نسل جوان داشته به طوری که از سال ٨٤ گروه موسیقی خورشید را با حضور نوازندگان و خوانندگان جوان تشکیل داد و کنسرت های متعددی را نیز برگزار کرد.

    درخشانی که هر لحظه دغدغه اش توجه به موسیقی اصیل ایرانی و سوق دادن جوانان در مسیر درست موسیقی بوده، مدتی است به منظور کشف استعدادهای جوان در عرصه خوانندگی و حمایت از آنها فراخوانی را جهت دعوت از آوازخوانان سراسر کشور منتشر کرده و این روزها در حال بررسی صداهای متفاوتی است که شرکت کرده اند. او همچنین بعد از سه سال دوری اضطراری از فضای موسیقی در تدارک برگزاری کنسرت با گروه موسیقی خورشید است که در آینده ای نزدیک شاهد اجرای دوباره آنها خواهیم بود.

    چه شد که تصمیم به راه اندازی آزمون آواز گرفتید و فراخوانی را جهت حضور علاقه مندان به این رشته اعلام کردید؟

    دغدغه همیشگی من آواز ایرانی بوده و متاسفانه طی سال های اخیر شاهد بی علاقگی مردم به آن شدم و این مسأله جهت من و دیگر همنسلانم که با آواز ایرانی سال ها زندگی و کار کردیم و آن را به گونه ای دیگر می شناسیم، یک فاجعه بود. بدتر این که آواز بخواهد از موسیقی ایرانی از بین بردن شود

    و یا مردم دیگر آن را دوست نداشته باشند البته دلیلش هم خود ما بودیم جهت این که تا دوره ای آواز را به شکل خوبی عرضه کردیم؛ به طوری که تنها یک نفر مثل استاد شجریان بالای آن قله ایستاده بود و بقیه با فاصله خیلی زیادی آواز می خواندند و البته استقبال خوبی هم از سوی مردم دیده می شد ولی از یک دوره ای به بعد کیفیت آوازها روز به روز پایین آمد و از نظر حالت، کوک و تلفیق شعر و موسیقی دستخوش تغییرات شد و از آن تنها یک موسیقی سوگواری داشت برجا می ماند که البته همچنان هم این خطر وجود دارد.

    یکی دیگر از معضلات آواز تقلید از صدای آقای شجریان بود به طوری که طیف عظیمی تقلید را به جای این که به عنوان درس یاد بگیرند و از آن گذر کنند و به یک مکتب و شیوه برسند، نگه داشتند و تا آخر هم ادامه دادند. بعضی از این آوازخوانان که تقلید صدای ایشان را می کردند در ابتدا به واسطه شباهت صدایی ارزش به استاد جهت مردم دلنشین بود ولی کم کم جذابیتش را از دست داد؛ چون اصل صدا وجود داشت و مردم دیگر بدل را گوش ندادند و به دنبال آن کنسرت هایی که در آن آواز بود، خیلی با استقبال روبه رو نمی شد مگر این که در کنسرت اتفاقی از نظر سازبندی، ارکستر، آهنگسازی و… رخ می داد.

    با در نظر گرفتن همه این اتفاقات که به آواز لطماتی را وارد کرده بود، تصمیم به پیدا کردن راهی جهت کشف صداهای تازه گرفتم و هنگامی که «پن استودیو» به مدیریت فرزام شکاری این پیشنهاد را به من داد، بسیار خوشحال شدم که بالاخره راهی جهت این کار پیدا شده است که خوشبختانه با لطف و کمکی که این دوستان کردند، آرزوی من هم برآورده شده است تا بتوانم با طیفی از خوانندگانی که هیچ وقت فضا جهت مطرح شدن نداشتند، آشنا شوم و استعدادهای آنها را در زمینه آواز کشف کنم.

    گزینش شدگان در این فراخوان چه سرنوشتی را در آواز خواهند داشت؟
    سرنوشت هر کدام به توانایی و همت خودشان بستگی دارد؛ ما خیلی نمی توانیم کاری برایشان انجام دهیم در وهله اول آنها را پیدا می کنیم که این مرحله خودش بسیار مهم است و سپس با ضبط صداهایشان کلیپی تولید و ورکشاپ هایی نیز برگزار می کنیم و با گزینش دو گروه ٥ نفره اجراهایی را با گروه خورشید و یا هر گروهی که مایل به همکاری باشند، برایشان تدارک می بینیم. پیشنهاد من این است که این ٥ خواننده در یک شب اجرا داشته باشند که ضمن معرفی به مخاطبان، قیاسی نیز در نوع آوازخوانی آنها داشته باشیم.

    این ١٠ نفر از بین چند صدا گزینش می شوند؟
    با اعلام فراخوان نزدیک به ١٤٠٠صدا به دست ما رسیده که در این میان بعضی کارها ناقص بوده و بعضی هم صداهای بسیار فوق العاده ای داشتند ولی به طور کلی از میان آنها ٣٠ نفر گزینش خواهند شد که از میان آنها نیز دو گروه ٥ نفره به مرحله آخر راه پیدا می کنند. در واقع نشانه ما این است که شرایطی را جهت استعدادهایی که درگوشه و کنار این شهر هستند و فرصتی جهت دیدن شدن ندارند، فراهم کنیم و از طرفی هم بتوانیم آواز ایرانی را از این یکنواختی نجات دهیم.

    در این فراخوان محدودیت جنسی و سنی وجود نداشته با در نظرگرفتن این که در کشورمان اجرای بانوان جهت عموم وجود ندارد، خروجی برندگان زن در این فراخوان چه خواهد شد؟
    برای آنها هم اجرا گذاشته می شود ولی فقط مخصوص بانوان. باید به تناسب آثاری که قرار است بخوانند گروه بانوان برایشان جمع کنیم و اجرای صحنه ای تدارک ببینیم؛ در واقع بایستی با امکانات و محدودیت هایمان حرکت کنیم.

    از بین ١٤٠٠ نفر قطعا کسانی هستند که صدای خوبی دارند ولی در بین ٣٠ شرکت کننده نهایی نخواهند بود؛ آیا جهت آنها هم برنامه ای دارید؟
    بله؛ قصد داریم در صورت امکان با حضور آنها گروه کر ایرانی تشکیل دهیم و بتوانیم آثار قدیمی را جهت کر تنظیم و با این تعداد خواننده تازه اجرا کنیم.

    انتقادی که هر لحظه به فراخوان ها وارد است تفاوت قایل شدن اساتید در گزینش شرکت کنندگان هست؛ با در نظرگرفتن این که تمام امکانات در پایتخت متمرکز شده است چقدر از نظر تکنیک و شیوه آوازخوانی تفاوت میان شرکت کننده پایتخت کشور عزیزمان ایران و شهرستان وجود دارد؟
    من خیلی تفاوت احساس نکردم؛ چون اصلا به محل سکونت ارزش توجه نکردم؛ ولی کسانی که در دِه زندگی می کنند مرا کنجکاو می کنند. من خودم چون شهرستانی هستم اگر بخواهم از این جهت انتخابی داشته باشم در صورت همسطح بودن، شهرستانی ها را گزینش می کنم چون می دانم در شهرستان ها چقدر محدودیت وجود دارد و فرزند های پایتخت کشور عزیزمان ایران قدرشناس امکاناتشان نیستند ولی به طور کلی ما کاری به محل زندگی نداریم بلکه تکنیک و سطح در نظر گرفته می شود.

    در بین شهرستانی ها بودند کسانی که موسیقی محلی ارزش را هم با آواز ایرانی تلفیق کرده باشند؟
    بله؛ بودند ولی نمی شد اینها را در این قضاوت گذاشت جهت این که مکتب خواندن محلی و سنتی با هم متفاوت هست؛ شاید اگر دوستان ما در «پن استودیو» موافق باشند در یک دوره دیگر فراخوانی از آوازهای فولکلور را برگزار کنیم.

    تشویق خوبی هم است چون اکثر بزرگان موسیقی بومی بر این باورند که به علت عدم حمایت دولتی و برگزاری کنسرت ها نسل جدیدشان به موسیقی اجدادی توجهی ندارند و به مرور از آن فاصله گرفته اند؟
    بله؛ دقیقا.چون موسیقی بومی ما تنوع بسیار دارد نتیجه و ماحصل کار جالب می شود و با اجرای موسیقی هر منطقه علاوه بر معرفی این نسل، مردم نیز موسیقی مناطق دیگر را می شنوند و با این نوع موسیقی ها آشنا می شوند.

    دیگر جهت کارممنوعیتی ندارم / مجید درخشانی

    در بخش تلفیق موسیقی بومی با آواز ایرانی شما جزو هنرمندانی بودید که به موسیقی منطقه خود سنگسر پرداختید و آلبوم هایی را هم منتشر کردید، فکر می کنید می شود با حضور جوان هایی که آثارشان را فرستادند، می توان چنین کارهایی انجام داد؛ چون در شرایط کنونی نسل تازه آهنگسازان خیلی به موسیقی بومی توجهی ندارند؟

    موسیقی نواحی در عین تفاوت اساسی که با موسیقی سنتی دارد، وابستگی هایی نیز دارد؛ در واقع می توان گفت که کل موسیقی نواحی با سیستم موسیقی دستگاهی و سنتی کاملا در ارتباط است و نمی توان این دو را از هم جدا کرد البته به جز چند منطقه مثل سیستان و بلوچستان، کردستان و جنوب که به واسطه مرزی بودن تحت تأثیر موسیقی های دیگر کشورها قرار گرفته اند.

    ما در موسیقی نواحی کشور عزیزمان ایران تنوع زیاد داریم و با تاثیری که از موسیقی ردیف دستگاهی گرفته اند به شکل موسیقی آن منطقه عوض کردن شکل داده اند و امروزه شاهد این هستیم که مردم موسیقی فولکلور را با وجود عدم آشنایی به لهجه و شعر با علاقه و علاقه گوش می دهند. من خودم فکر می کنم جهت آهنگسازان ایرانی و نوازندگان، استفاده از موسیقی فولکلور می تواند چیزهای تازه ای به سیستم دستگاهی ما اضافه کند؛ همان طور که در قدیم اتفاق افتاده

    مثلا استاد صبا هنگامی که در گیلان از طرف استاد وزیری مدرسه موسیقی برپا کرد، ضمن بررسی و جست وجوی موسیقی آن منطقه گوشه های دیلمان و گیلکی را وارد ردیف موسیقی ایرانی کرد؛ آیا که این ظرفیت را داشت یا در خود ردیف گوشه های بختیاری و شوشتری داریم بر همین اساس این توانایی وجود دارد ولی این که آهنگسازان چگونه از آن استفاده کنند به ذوق و سلیقه آهنگساز و نوازنده بستگی دارد.

    بازیگران و صورت های معروف بسیاری از فضای موسیقی بومی در موسیقی ردیف دستگاهی استفاده کرده اند؟
    بله؛ من خود به شخصه جهت نخستین بار در پایتخت کشور عزیزمان ایران شاهد چنین اتفاقی بودم به طوری که در سال ٥٥ کنسرتی در کارگاه نمایش به وسیله مردها لطفی، کیانی و فرهنگ فر برگزار شد که استاد برومند جزو بینندگان آن بود و من هم که به تازگی به پایتخت کشور عزیزمان ایران آمده بودم جهت نخستین بار به تماشای کنسرت می رفتم در همان اجرا آقای لطفی ردیف نوازی را در گوشه ماهور داشتند که به یکدفعه وارد فضای دیگری شدند.

    و مقام نوایی از خراسان را در همان ردیف نوازی گنجاندند و بعدها عثمان محمدپرست، نوازنده و خواننده دوتار خراسان در پایتخت کشور عزیزمان ایران آن را نواخت و همگان با این موزیک آشنا شدند. من فکر می کنم اگر بتوانیم از این ارتباطات که در گوشه های ردیف موسیقی ایرانی وجود دارد به خوبی استفاده کنیم، همان تحرکی که شنونده از موسیقی سنتی انتظار دارد را ایجاد کرده ایم؛ آیا که موسیقی فولک متحرک تر از موسیقی ردیف دستگاهی است.

    موسیقی سنگسر چه شاخصه هایی دارد که شما در آثارتان از آن بهره بردید؟
    سنگسر موسیقی خاصی ندارد ولی به علت قرار گرفتن بین سمنان و مازندران به سنت های مازندران نزدیک هست، بر همین اساس موسیقی اش هم تحت تأثیر این منطقه است که البته با گویش خودش آمیخته شده است هست. ما موسیقی های حماسی داریم که براساس شخصیت های این منطقه شکل گرفته مثل « گل آقا» یا موسیقی های دیگری که از دل زندگی مردم سنگسر بیرون آمده. امروزه هم آنچه خوانده و اجرا می شود همان موسیقی های گذشته است.

    شما جزو نخستین نوازندگانی بودید که با گروه شیدا و آقای لطفی همکاری داشتید؛ درواقع شروع فعالیت تان با شیدا بود. چه شد که به این گروه راه پیدا کردید و آیا همکاری تان با ایشان حتی بعد از برگشت آقای لطفی به کشور عزیزمان ایران ادامه پیدا نکرد؟
    من در موسیقی هر چه دارم و هر چه یاد گرفتم از آقای لطفی هست. من فقط شاگرد ایشان نبودم بلکه وارد زندگی هم شده است بودیم و ارتباط مداوم داشتیم، به طوری که در دانشکده هفته ای دوبار کلاس ردیف با او داشتم و به طور جداگانه نیز در منزل به صورت شخصی درس می گرفتم. بعضی روزها صبح های سریع با هم ساز می زدیم و در سفرها با هم بودیم .

    من از همان وقت به کار گروهی علاقه بسیار داشتم و آقای لطفی از این اشتیاق و علاقه من خبر داشت. یک روز ایشان بعد از کلاس دانشکده هنرهای قشنگ به تمرین گروه شیدا که در رادیو، میدان ارگ برگزار می شد می رفتند که مرا نیز دعوت کردند که از نزدیک شاهد این تمرینات باشم. همان جا بود که جهت نخستین بار با گروه نوازی موسیقی ایرانی از نزدیک آشنا شدم و به واسطه علاقه بسیاری که داشتم بعد از چند بار حضور، دعوت به همکاری به صورت آزمایشی کردند چون در آن وقت من نوازنده مبتدی بودم.

    این خود موقعیتی بسیار خاص جهت من بود، آیا که بعد از چند ماه کار آزمایشی به لطف آقای لطفی توانستم وارد گروه شیدا که تازه تأسیس ولی بسیار مطرح بود، شوم. به هرحال باید بگویم که دوران خوشم گروه شیدا بود و بعدها گروه عارف تشکیل شد و کارهای یکسان این دو گروه در ساخت سرودهای قبل و بعد از انقلاب ادامه یافت و من نیز توانستم با طیفی از موسیقیدانان از این طریق آشنا شوم.

    در واقع با معرفی و کمک آقای لطفی جریان موسیقی من به یک مسیر خوبی افتاد، آیا که علاوه بر نوازندگی در شیدا در کانون چاووش نیز عضو شورای اجرایی، هیأت موسس و مسئول آرشیو بودم که همه این موقعیت ها را به لطف آقای لطفی به دست آوردم. تا هنگامی که که چاووش بود و من نیز کشور عزیزمان ایران بودم، فعالیتم مستمر بود و اوایل دهه ٦٠ با رفتن حسین علیزاده و من و بعدها آقای لطفی شیدا از هم پاشید.

    سال های سال همه پخش بودیم، ولی سال ٨٤ من برگشتم و بعد از من آقای لطفی که مکتب منزل میرزا عبدالله را تأسیس و همان وقت هم از من جهت تدریس دعوت کرد و چند ماهی در آن جا مشغول به آموزش بودم که با دعوت آقای شجریان به گروه آوا پیوستم و با شروع کنسرت های داخلی و خارجی به آقای لطفی اعلام کردم دیگر نمی توانم در مکتب منزل تدریس کنم و این جدایی کاری من از ایشان بود به طوری که دیگر نتوانستم همکاری ام را ادامه دهم ولی هر لحظه مدیون ایشان هستم.

    گروه آوا و شهناز گروه هایی بود که به وسیله شما و آقای شجریان شکل گرفت و اجراهای داخلی و خارجی داشت، ولی بعد از مدتی این گروه ها منحل شد.

    آوا که یک گروه کوچک بود که با تشکیل گروه شهناز منحل شد، جهت این که آقای شجریان زمانی که با آوا شروع به کار کردیم میل به به بزرگتر شدن گروه داشتند، به همین علت با حضور نسل جوان گروه شهناز شکل گرفت؛ درواقع گروه شهناز با حضور و فکر آقای شجریان تشکیل شد و من نوازندگان را معرفی می کردم و توانستیم کنسرت های داخلی و خارجی بسیاری با آن برگزار کنیم. درحال حاضر هم این گروه است و منحل نشده ولی استاد بیمار شدند و دیگر نتوانستیم اجراهایی را با آن داشته باشیم. من اعتقاد دارم که بدون حضور ایشان گروه شهناز بی معناست، مگر این که یکی مثل ایشان بتواند بخواند.

    اوایل دهه ٦٠، قبل از رفتن تان از کشور عزیزمان ایران آلبومی منتشر کردید به اسم قاصدک با صدای اخوان ثالث….

    این کار بسیار قدیمی است که اتفاقی شکل گرفت، آیا که آن وقت شرکتی بود به نام ابتکار که مردها اخوان، شاملو، میم آزاد و همه بزرگان ادب کشور عزیزمان ایران اتاقی در آن داشتند و کار می کردند. در همان وقت نیز حسین علیزاده مسئول موسیقی این شرکت بود. هنگامی که ایشان از کشور عزیزمان ایران رفتند، مدیر شرکت ابتکار به من تلفن زد و گفت که آقای علیزاده شما را معرفی کردند که جایگزین ایشان بشوید. من هم پذیرفتم و با رفتنم ایشان درخواست دادند

    کاری جهت فرزند ها تولید کنیم که با شعرهای میم آزاد آن اثر «بچه ها بهار» را منتشر کردیم که البته یک قطعه آن از ساخته های حسین علیزاده بود. بعد از این کار شرکت ابتکار گفت که اشعاری از آقای اخوان ضبط کرده اند که نیاز به موسیقی متن دارد و از من جهت این کار دعوت کردند. من هم موسیقی ها را ساختم و از آنجایی که دیگر از کشور عزیزمان ایران رفته بودم، سر چیدمان خودم حضور نداشتم و درنهایت این اثر با عنوان «قاصدک» منتشر شد که مورد استقبال بسیاری هم قرار گرفت.

    متاسفانه قاصدک دیگر با کیفیت خوب منتشر نشد تا این که ٥ سال پیش با تصمیم زرتشت، پسر اخوان مبنی بر انتشار بخشی از شعرهای پدرش کار «چاووشی»را منتشر کردیم که بخشی از شعرهای قاصدک و شعرهای تازه در آن قرار داده شد و با کیفیت خوبی منتشر شد.

    آلبوم «در خیال» یکی از آثار ماندگار شما و آقای شجریان است که جزو پرفروش ترین آلبوم های موسیقی هست، ولی ظاهرا آقای هوشنگ ابتهاج انتقادی به آن داشتند.

    من خبر ندارم، شاید انتقاد آقای ابتهاج همان انتقاد آقای لطفی باشد. هنگامی که ما آلبوم «در خیال» را ضبط کردیم، من با گروه شیدا در زوریخ کنسرت داشتم و یادم است شب عید هم بود و همان شب آقای لطفی درخواست شنیدن کار را دادند. شروع به گوش دادن کردیم ولی به جاهایی از اثر که رسید، ایشان گفت خاموش کن و گفت تا این جا کارتان عالی بود ولی این یک قسمت را دوست ندارم. درواقع نظرشان بر این بود که بعضی جاها صدای ساز همجنس خودش را می طلبد و هر نوازنده ای نمی تواند در برابر آقای شجریان جواب آواز دهد. شاید آقای ابتهاج هم همین ایراد را گرفتند.

    سال ٨٤ گروه خورشید با حضور نوازندگان و خوانندگان جوان شکل گرفت. بعد از گذشت ١٢ سال گروه همچنان فعال است و این روزها شاهد خبرهایی جهت برگزاری کنسرت بعد از سه سال ممنوع الفعالیتی هستیم.

    من سال ها قبل از آمدنم به کشور عزیزمان ایران در فکر راه اندازی گروه خورشید بودم، آیا که میل به داشتم ارکستر بزرگی از سازهای ملی داشته باشیم. همان وقت این ایده را با آقای مرادخانی در آلمان چندین بار مطرح کردم که ایشان هم قول هایی دادند که عملی نشد تا این که به کشور عزیزمان ایران آمدم و به واسطه ارتباطی که در دانشگاه هنر داشتم، با نوازندگان جوان خوبی برخورد کردم که این تعداد نوازنده برایم باورکردنی نبود، چون در وقت ما کمبود نوازنده در سازهای متفاوت دیده می شد. به هرحال با کمک بعضی دوستان نوازندگانی را دعوت به همکاری کردیم و گروه شکل گرفت.

    خوشبختانه یکی از دلایلی که گروه توانست به فعالیت ادامه دهد حضور آقای مسعود شاهی در بنیاد رودکی بود، آیا که ایشان هنگامی که کار ما را شنید ٣ شب کنسرتمان را خرید و همان باعث شد گروه بعد از ٧ ماه تمرین مداوم که آینده روشنی برایش نبود، ٣ شب به صحنه برود. درواقع این پشتیبانی بسیار موثر بود و می توان گفت که مدیران دلسوز خیلی می توانستند موثر عمل کنند که الان دیگر نمی کنند. با رفتن ایشان کم کم کار متوقف شد ولی با گروه به صورت ارکستر کوچک ضبط و اجراهایی داشتیم ولی با گروه بزرگ نتوانستیم، چون امکاناتش فراهم نبود. هم اکنون هم قصد دارم در چند ماه آینده به یاد آن گروه خورشید بزرگ اجرایی را در پایتخت کشور عزیزمان ایران داشته باشیم.

    ممنوع الفعالیتی شما به همکاری با خوانندگان زن برمی گردد؟
    چند تا مورد بود که به هم ربط داده شد ولی اصل عنوان انتشار ویدئو هایمان در اینترنت بود. طبق ضوابط ارشاد، خوانندگان زن نه می توانند در سی دی و نه در اجرای زنده بخوانند و این محدودیتی است که وجود دارد که البته ما هم از این محدودیت پا را فراتر نگذاشتیم، جهت این که نه سی دی منتشر کردیم و نه اجرای زنده داشتیم. ما کاری را کردیم که شاید بتوانم بگویم مقصرش خود وزارت ارشاد هست، آیا که ما با گروه ماه بانو مدت ها تمرین می کردیم و هنگامی که جهت اجرا به ارشاد مراجعه کردیم،

    گفتند شما نمی توانید سرپرست گروه باشید، چون تک خوان زن دارید و همان موقع یکی از دوستان این وزارتخانه پیشنهاد داد که جلوی اسم چند نوازنده همخوان درج کنیم تا این مجوز صادر شود. ما هم نوشتم ولی هنگامی که جهت اجرا فیلم درخواست کردند به ما جواب منفی دادند و گفتند نمی توانیم تالار وحدت را به شما بدهیم. همین کار را خراب کرد، آیا که ماه ها تمرین داشتیم و این انگیزه را در بین نوازندگان از بین بردند.

    من هم تصمیم گرفتم جهت قدرشناسی از این نوازندگان آثار تمرین شده است را ضبط کنیم و از آنجایی که هیچ قانونی مبنی بر پخش قطعات در اینترنت وجود نداشت و اکثرا هم این کار را می کردند، ما هم تصمیم به این کار گرفتیم ولی همین عنوان دلیلی بر سه سال ممنوع الفعالیتی و دو سال ممنوع الخروجی بنده شد، البته هنوز هم اعتقاد دارم در آن دوره کارغیرقانونی نکردیم.

    مجید درخشانی، نوازنده تار و آهنگساز که نخستین گام های ورودش به موسیقی را با گروه شیدا به سرپرستی محمدرضا لطفی برداشته در طول سال ها فعالیت حرفه ای خود آثار ارزش

    روزنامه شهروند

    واژه های کلیدی: ایران | کنسرت | ایرانی | موسیقی | اخبار فرهنگی و هنری

    نویسنده : blogzz

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از آمازون
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز
  • کتاب روانشناسی به انگلیسی
  • کتاب زبان اصلی
  • کتاب خارجی
  • رفتن به نوار ابزار