بلاگز

  • خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • گت بلاگز اخبار فرهنگی و هنری شانس‌های برباد رفته

    پروژه های هالیوودی اصولا پروسه ای طولانی را جهت ساخته شدن طی می کنند. همان گونه که گزینش سایر عوامل در فیلم های هالیوودی به مشکل و با وسواس بسیار صورت می گی

    شانس‌های برباد رفته

    شانس های برباد رفته

    عبارات مهم : برنده

    پروژه های هالیوودی اصولا پروسه ای طولانی را جهت ساخته شدن طی می کنند. همان گونه که گزینش سایر عوامل در فیلم های هالیوودی به مشکل و با وسواس بسیار صورت می گیرد، پدیده گزینش بازیگران نیز امری حساس و سخت به شمار می رود. معمولا کاندیداهای بسیاری جهت بازی در هر نقش وجود دارد و آخر دو یا سه کاندیدا به مرحله نهایی راه می یابند که درنهایت نقش به یکی از آنها تعلق می گیرد. گاهی هم بازیگرانی نقشی را که به آنها پیشنهاد می شود، خواسته یا ناخواسته رد می کنند و این نقش ها به وسیله بازیگری دیگر ایفا شده است و بسیار دیده می شوند؛ تا حدی که بارها پیش آمده بازیگری که آنها را ایفا کرده، نامزد و حتی برنده جایزه اسکار هست. چنین اتفاقاتی عمری همپای تمام تاریخ سینما دارد. در مطلب زیر به نقل از هالیوود ریپورتر نام تعدادی از بازیگرانی که چنین اتفاقی را تجربه کرده اند؛ آمده؛ بازیگرانی که چه بسا می توانستند با بازی در فیلم هایی که حضور در آنها را از دست دادند، برنده جایزه اسکار یا شهرتی چشمگیر شوند!

    بر باد رفته
    وقتی دیوید اوسلزنیک تصمیم به ساخت فیلم بر باد رفته گرفت، نخستین گزینه ای که جهت بازی در نقش مهم مرد فیلم (رت باتلر) به ذهن او و ویکتور فلمینگ رسید، گری کوپر بود. گری کوپر در آن سال ها به عنوان غول بازیگری هالیوود آشنا می شد و نماد یک آمریکایی کامل بود و البته پختگی بیشتری هم نسبت به کلارک گیبل داشت، ولی گری کوپر به هیچ عنوان زیر بار بازی در آن نقش نرفت، لیکن اعتقاد بود چنین فیلمی چیزی جز یک شکست برایش به همراه نخواهد داشت. این گونه بود که کارگردان و تهیه کننده بر باد رفته سراغ گزینه دوم ارزش یعنی کلارک گیبل رفتند که او نیز از محبوب ترین بازیگران هالیوود در وقت خویش بود و طرفداران بسیاری در سراسر دنیا داشت. کلارک گیبل باوجود قراردادهایی که با کمپانی های دیگر داشت، طی معامله ای بزرگ جهت بازی در بر باد رفته به وسیله اوسلزنیک قرض گرفته شد. حاصل موفقیتی مثال زدنی و در نوع خود بی نظیر بود که کمک بسیاری به درخشش هرچه زیاد کلارک گیبل کرد و درواقع آن فیلم بود که جایگاه بازیگری گیبل را به مکانی دست نیافتنی ارتقا داد. شاید اگر کوپر این نقش را بازی می کرد، امروزه جایگاهی والاتر در آسمان هالیوود داشت، ولی گزینش اشتباه او را تا مدت ها افسرده و پشیمان کرد.

    تایتانیک
    وقتی که لئوناردو دی کاپریو جهت بازی در نقش جک در فیلم تایتانیک گزینش شد، جیمز کامرون بسیار قاطعانه اعلام کرد که کلیر دینس را مناسب بازی در نقش رز می داند. کلیر دینس و دی کاپریو دو سال قبل از آن در فیلم مشهور رومئو و ژولیت هم بازی شده است بودند و فروش و موفقیت بسیاری نصیب فیلم شده است بود. از این رو کامرون می توانست آینده نگری کند که حضور مجدد آن دو در کنـار هم شانس زیادی را جهت موفقیت فیلم به همراه خواهد داشت، ولی دینس این نقش را رد کرد. او علت خاصی جهت رد این نقش نیاورد، ولی بعد از آن که نقش به وینسلت انگلیسی رسید و او بعد از بازی در آن یک شبه به ستاره ای بزرگ مبدل شد، دینس بسیار غبطه خورد و ابراز ناراحتی کرد. امروزه جایگاه بازیگری این دو تفاوت زیادی با هم دارد و باوجود آن که استعداد دینس بسیار زیاد از وینسلت به نظر می رسید، ولی امروزه وینسلت نقش اول فیلم های مهمی را بازی می کند و دینس نقش های دوم و سوم فیلم هایی اغلب کم ارزش!

    بچه رزماری
    جولی کریستی آن قدر گزیده کار بود که بارها پیشنهادات بسیار خوبی را رد کرد؛ پیشنهاداتی که می توانستند شهرت او را دوچندان کنند. البته کریستی خیلی سریع در ٢١سالگی برنده جایزه اسکار شد و شاید همین امر موجب شد او وحشت چندانی از ردکردن پیشنهادات آینده ساز نداشته باشد. رومن پولانسکی میل به بسیاری داشت که کریستی نقش رزماری را در فیلم فرزند رزماری بازی کند، ولی کریستی این نقش را رد کرد، لیکن اعتقاد بود نقش جای کار زیادی ندارد. هنگامی که میا فارو با این فیلم به شهرت جهانی دست یافت، جولی کریستی باز هم ابراز ناراحتی نکرد و بیان کرد که نظرش نسبت به فیلم و نقش رزماری عوض کردن نکرده هست؛ ولی بسیاری از نزدیکان او بیان کردند که کریستی ضربه شدیدی از رد پیشنهاد بازی در آن فیلم خورده است.

    چشمان تمام بسته
    استنلی کوبریک از طرفداران استیو مارتین بود و دوست داشت از حضور او در یکی از فیلم هایش بهره گیرد، ولی تهیه کنندگان فیلم چشمان تمام بسته به او توصیه کردند که از انجام این کار صرف نظر کند، لیکن فیلم بسیار روانکاوانه و جدی بود و استیو مارتین اصولا در فیلم های کمدی درخشیده بود و استفاده از او در فیلمی با آن سبک و سیاق یک ریسک بزرگ محسوب می شد. بنابراین کوبریک از این کار صرف نظر کرد و جهت حل این مسأله تغییرات بسیاری هم در سن و سال شخصیت های فیلمش ایجاد کرد. ابتدا قرار بود فیلم روایتگر داستان زندگی زوجی میانسال باشد که دچار چنین دگردیسی هایی می شوند ولی هنگامی که تهیه کنندگان تام کروز را پیشنهاد کردند، کوبریک ناچار به ایجاد تغییرات بسیاری در فیلمنامه شد. همچنین در نسخه اولیه قرار بود نقش همسر دکتر بیل را ایوا هرزیگوا بازی کند که هنگامی که تام کروز جهت بازی در نقش مهم گزینش شد، نقش همسرش لیزا هم به نیکول کیدمن رسید که آن وقت واقعا همسر کروز بود. شاید اگر مارتین می توانست آن نقش را تصاحب کند، تغییری اساسی در روند بازیگری اش ایجاد می شد و او می توانست خود را به عنوان یک بازیگر درام نیز معرفی کند، ولی این اتفاق رخ نداد و استیو مارتین تا به امروز بازیگری پولساز در ژانر کمدی باقی مانده است.

    مگنولیاهای فلزی
    ویونا رایدر بارها بابت بدشانسی و شاید غلط های خود را شماتت کرده هست. شاید او یکی از بازیگرانی باشد که بیشترین وقت ها را از دست داده هست. ویونا رایدر در عنفوان جوانی نقشی را که می توانست یک سکوی پرتاب برایش باشد، از دست داد و آن نقش شلبی در فیلم مگنولیاهای فلزی بود. در این فیلم خانمانه بازیگران محبوبی چون شرلی مک لین، سالی فیلد و دالی پارتون بازی می کردند و نقش شلبی یکی از نقش های مکمل فیلم بود و ویونا بلندپروازانه آن را رد کرد و نقش به جولیا رابرتز رسید که چندین سال هم بزرگتر از او بود. این فیلم رابرتز را نامزد دریافت اسکار کرد و نامش را بر سر زبان ها انداخت، درواقع همین فیلم بود که موجب شد فیلم زن قشنگ به رابرتز پیشنهاد شود. ویونا خود نیز اعتقاد است با بازی در نقش شلبی می توانست موفقیتی را که در طول سالیان دراز نصیبش شده است بود، یک شبه به دست آورد. ویونا از این اشتباه خود درسی نگرفت و بعد از آن پیشنهاد بازی در پدرخوانده قسمت سوم و فیلم مهم شیکاگو را نیز رد کرد که کاترین زتاجونز به خاطر بازی در همان نقش در فیلم شیکاگو برنده جایزه اسکار شد.

    چه کسی از ویرجینیا وولف می ترسد؟
    فیلم پیچیده و در عین حال عالی ترین اثر مایک نیکولز یعنی چه کسی از ویرجینیا وولف می ترسد؟ فیلمی بشدت روانکاوانه و متکی به بازیگر بود. ابتدا نیکولز جهت ایفای نقش مارتا به بت دیویس فکر کرد، ولی سن و سال دیویس جهت بازی در این نقش بسیار اوج بود و به سرعت الیزابت تیلور جای او را گرفت؛ بازیگر زیبارو و مستعدی که می توانست به آسانی موفقیت هر فیلمی را تضمین کند. ولی جهت نقش مهم مرد فیلم یعنی جورج، نیکولز تردید های بسیاری داشت، به خاطر ته مایه طنز فیلم نیکولز نقش را به جک لمون پیشنهاد داد، ولی لمون خود نقش را نپذیرفت. به پیشنهاد الیزابت تیلور، نقش جورج به همسر او ریچارد برتون ٤٠ساله رسید که هم سن وسالش با کاراکتر جورج همخوان بود و هم تیلور اعتقاد بود می تواند در مقابلش عالی ترین بازی خود را ارایه دهد. فیلم با بازی برتون بسیار تحسین و او نامزد جایزه اسکار شد. بعدها نیکولز اعتراف کرد در طول فیلمبرداری دلواپس آن بوده است که هرگز برتون نتواند از عهده بازی در نقش به خوبی برآید، ولی او عالی ترین گزینه ممکن جهت بازی در نقش جورج بود.

    لارنس عربستان
    دیوید لین بریتانیایی طبیعتا جهت کاراکتر مهم شاهکارش، نیازمند بازیگری نیرومند و کاربلد بود. او در ابتدا به توصیه خیلی ها به سراغ مارلون براندو رفت و حتی با او قرارداد نیز بست، ولی آخر آن دو به توافق نرسیدند. لین که بازی آنتونی پرکینز را در فیلم روانی هیچکاک دیده و پسندیده بود، به او نیز جهت بازی در نقش لارنس فکر کرد، ولی پرکینز نیز نمی توانست گزینه مورد نظر لین باشد تا آن که به توصیه تهیه کنندگان فیلم سراغ پیتر اوتول رفت تا نقش کلیدی فیلم را به او بسپارد. بازی درخشان اوتول در فیلم یکی از عمده دلایل محبوبیت و برجستگی آن به شمار می آید و امروزه نیز هنوز از این بازی به عنوان عالی ترین بازی اوتول در طول سالیان بازیگری اش یاد می شود. فیلم برنده هفت جایزه اسکار شد و درحالی که همگان برد اسکار به وسیله اوتول را قطعی می دانستند، ولی او نتوانست برنده اسکار شود و این را یکی از بزرگترین اشتباهات نابخشودنی آکادمی می دانند. به هرحال شاید اگر این نقش را مارلون براندو ایفا می کرد، پیتر اوتول امروز پیتر اوتول نشده بود!

    محبوب میلیون دلاری
    کلینت ایستوود کهنه کار جهت بازیگر نقش مهم فیلم خود مگی، در ابتدا ساندرا بولاک را درنظر گرفته بود، ستاره ای مشهور و محبوب و پولساز که می توانست علاوه بر ایفای این نقش سخت موفقیت مالی فیلم را نیز تضمین کند، ولی بولاک بعد از مشورت های متعدد آخر بازی در نقش مگی را نپذیرفت، لیکن اعتقاد بود نقش زیاد به یک ظاهر نزدیک و متکی بر ظرافت های فیزیکی است تا ظرافت های دراماتیک. هنگامی که ایستوود از بولاک ناامید شد سراغ هیلاری سوانک رفت که به اعتقاد خیلی ها به لحاظ صورت شباهت هایی به بولاک داشت و به لحاظ سن ١٠سالی جوان تر از او بود. نقش مگی سخت بود و سوانک باید بشدت ورزش های حرفه ای و تخصصی می کرد و بوکس را به صورت حرفه ای فرامی گرفت. چنین نقش های پرکاری به مذاق آکادمی بسیار خوش می آید و این گونه بود که سوانک توانست جهت بازی در نقش مگی برنده جایزه اسکار شود. بولاک جهت او ابراز شادمانی کرد، ولی طبیعتا پشیمانی زیادی دامان او را گرفت و بعدها به زبان آورد که رد پیشنهاد بازی در فیلم محبوب میلیون دلاری بزرگترین اشتباه زندگی اش بوده است!

    آقا و زن اسمیت
    پروژه آقا و زن اسمیت، پروژه پرحاشیه ای بود و بازیگران زیادی در ابتدا جهت بازی در نقش های مهم آن در نظر گرفته شده است بودند. نخستین گزینه انتخابی جهت نقش زن اسمیت نیکول کیدمن بود که به خاطر مشغله کاری زیاد نتوانست نقش را بپذیرد. گوئن استفانی، کیت بلنشت، کاترین زتاجونز، مگی گیلنهال، آیشواریا رای و اوا گرین دیگر گزینه های بازی در نقش جین اسمیت بودند، ولی از آن جایی که فیلم بیش از هر چیز به منظور سوددهی ساخته می شد، بنابراین تهیه کنندگان تصمیم گرفتند از آنجلینا جولی جهت بازی در نقش مهم فیلم بهره ببرند تا فروش فیلم را تضمین کند. بعد از آن نوبت به گزینش بازیگر مرد فیلم رسید. جانی دپ بسیار گرفتار بود و با این که مایل بود نتوانست نقش آقای اسمیت را بپذیرد و دومین گزینه برد پیت بود. پیت همزمان با این پروژه درگیر پروژه دوازده یار اوشن هم بود و با وقت بندی خاصی توانست نقش آقای اسمیت را بازی کند. فیلم فروشی نجومی به همراه داشت و زوج جولی- پیت موفقیت زیادی را جهت کمپانی تولید کننده به همراه آوردند. بازی در این فیلم علاوه بر موفقیت حرفه ای جهت این دو بازیگر به ازدواجی انجامید که ٦فرزند حاصل آن است!

    همه چیز راجع به ایو
    نقش مارگو در فیلم همه چیز راجع به ایو نقشی دردسرساز جهت کمپانی فاکس قرن بیستم بود. کاراکتر مهم فیلم زنی میانسال بود و باید کسی آن را بازی می کرد که بتواند فروش فیلم را تضمین کند. فاکس در ابتدا نقش را به اینگرید برگمن پیشنهاد داد و برگمن لفظا حضور در آن را پذیرفت، ولی او به باعث نامزدی اش با روبرتو روسولینی در ایتالیا به سر می برد و نمی توانست خود را جهت فیلمبرداری به آمریکا برساند، بنابراین فاکس تصمیم گرفت بازیگر دیگری را جهت بازی در آن دعوت کند. آنها سراغ بت دیویس رفتند که یکی از بزرگترین اسطوره های هالیوود در آن سال ها بود و سن و سال بیشتری هم نسبت به اینگرید برگمن داشت و حضور او باعث می شد که نیاز به استفاده از گریمی پرهزینه جهت پیرترکردن برگمن نیز ملغی شود. بدهید سان بت دیویس در قالب نقش مارگو بسیار درخشید و بازی اش بشدت مورد تحسین واقع شد. او نامزد جایزه اسکار شد. برگمن به باعث ازدواج با روسولینی آن وقت در ایتالیا به سر می برد و مدتی از بازیگری غافل شده است بود. او بعدها پشیمانی خود را جهت از دست دادن آن فیلم و آن کاراکتر بر زبان آورد، ولی این را هم متذکر شد که هیچ کس جز بت نمی توانسته نقش را چنین ماندنی از آب درآورد.

    فارست گامپ
    انتخاب بازیگر مهم فیلم فارست گامپ نیز همچون دیگر فیلم های مهم بسیار جریان ساز بود. ابتدا پارامونت، تری گیلیام را پیشنهاد کرد ولی کارگردان فیلم ترجیح می داد یک ستاره سینما این نقش را بازی کند و این گونه بود که نقش به تام هنکس رسید. فیلم بسیار دیده شد و فروش خوبی هم داشت. بازیگر مهم زن فیلم سالی فیلد بود که او نیز متناسب با تام هنکس گزینش شده است بود. فارست گامپ برنده ٦ جایزه اسکار شد و یکی از اسکارها هم به تام هنکس رسید و خیلی ها این فیلم را سکوی پرتاب او و فیلمی جهت معرفی وی به عنوان یک بازیگر بزرگ و توانمند می دانند.

    جولیا
    یک بار جولی کریستی در یک مصاحبه تلویزیونی به شوخی گفت که او رکورددار ردکردن نقش های بزرگ است! روشن نیست که این ادعا تا چه حد صحیح هست، ولی چندان هم دور از ذهن به نظر نمی رسد. جولی کریستی بارها نقش های مهمی را از دست داده و احتمالا بازیگری بوده که در دهه های ٦٠ و ٧٠ بیشترین پیشنهادات بازی در فیلم ها را دریافت می کرده هست. نقش حساس جولیا در این شاهکار فرد زینه مان آخر به ونسا ردگریو رسید و ردگریو به خاطر بازی در آن برنده جایزه اسکار شد. کریستی باز هم در ظاهر اظهار ناراحتی نکرد، ولی طبیعتا از دست دادن چنین وقت هایی هر بازیگری را آزرده می کند. کریستی چندین بار پیشنهاد بازی در چند فیلم رومن پولانسکی (از جمله تس، محله چینی ها و …) را نیز رد کرد که آن نقش ها نیز به نوبه خود جهت بازیگران ارزش افتخارآمیز بودند.

    فریدا
    کاراکتر مدونا نیازمند بازیگری اسپانیایی تبار و مسلط به زبان اسپانیایی و همچنین مسلط به نقاشی بود. بازیگران زیادی خواستار بازی در قالب این نقش بودند. جنیفر لوپز بازیگری بود که تلاش بسیاری جهت به دست آوردن نقش کرد، ولی خیلی سریع از فهرست کاندیداها از بین بردن شد. دو کاندیدای نهایی مدونا و سلما هایک بودند. مدونا عاشق فریدا بود و کلکسیون نقاشی های او را داشت و تمایلی بسیار جهت بازی در آن نقش به خرج داد، ولی پوست سفید و صورت کاملا اروپایی وی به هیچ وجه متناسب با فریدا نبود و این گونه بود که نقش آخر به هایک مکزیکی رسید که هم به لحاظ صورت بسیار شبیه فریدا بود و هم نقاشی بلد بود. فیلم بسیار دیده شد و بازی سلما مورد توجه قرار داده شد و او توانست نامزدی اسکاری را به خاطر بازی در این نقش نصیب خویش کند، آرزویی که جهت مدونا تاکنون برآورده نشده است.

    فهرست شیندلر
    فهرست شیندلر را خیلی از طرفداران استیون اسپیلبرگ بزرگترین فیلم او به شمار می آورند. او جهت بازی در نقش مهم فیلم به بازیگری نیرومند و قدرتمند نیاز داشت. او تلاش بسیاری جهت جلب رضایت هریسون فورد، ستاره بزرگ سینمای آمریکا جهت بازی در فیلم کرد، ولی فورد نقش را نپذیرفت و این گونه بود که اسپیلبرگ سراغ لیام نیسون رفت. بازیگری که شاید ستاره نبود ولی شکی بر قدرت بازیگری وی وجود نداشت. لیام نیسون به عالی ترین نحو ممکن از عهده بازی در این نقش برآمد و نامزد اسکار شد و فیلم به عنوان یکی از ماندگارترین فیلم های تاریخ سینما معرفی شد. هریسن فورد آن قدر اعتبار داشت که عدم بازی در یک فیلم ضربه ای به او وارد نیاورد، ولی طبیعتا یکی از عالی ترین فیلم هایی را که می توانست ستاره مهم اش باشد، از دست داده بود.

    ماتریکس
    برای نقش نئو در فیلم ماتریکس گزینه های زیادی وجود داشت، ولی گزینه مهم نیکولاس کیج بود. کیج آن وقت میل به بسیاری به بازی در فیلم داشت، ولی پرسشها خانوادگی علت مهم انصراف او از بازی در ماتریکس بودند. بعد از کیج نوبت به براد پیت رسید، ولی او نقش را رد کرد و تام کروز هم بازی در فیلم را نپذیرفت تا آن که نوبت به کیانو ریوز رسید. ریوز بازیگری بود که بلافاصله و بی دردسر بازی در ماتریکس را پذیرفت و در قالب نقش نئو بسیار درخشید و در نسخه های بعدی فیلم نیز ایفاگر این نقش شد و فروش فیلم را تضمین کرد. ریوز جهت بازی در سری نخست فیلم ١٠ میلیون دلار و جهت دو قسمت بعدی هر کدام ١٥ میلیون دلار دستمزد گرفت و توانست موفقیت بزرگی را به دست آورد. شاید او نتوانست به لحاظ بازیگری برنده جایزه ارزشمندی شود، ولی طبیعی است که خیلی ها موفقیت عمده فیلم را مدیون حضور وی می دانستند.

    شانس‌های برباد رفته

    روزنامه شروند

    واژه های کلیدی: برنده | جایزه | بازیگر | بازیگری | بازیگران | پیشنهادات | نامزد اسکار | دریافت اسکار

    نویسنده : blogzz

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از آمازون
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز
  • کتاب روانشناسی به انگلیسی
  • کتاب زبان اصلی
  • کتاب خارجی
  • رفتن به نوار ابزار