بلاگز

  • خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • گت بلاگز اخبار اجتماعی تصویر ، حکایتی از زندگی ۲۰۰ خانواده در حوار انبوهی از زباله، زندگی در مرتع زباله

    کنگان بعد از صنعت در تولید زباله هم اول است وحجم زباله تولیدی در شهرکنگان و بنک بالغ بر ۹۲ تن در روز است.

    تصویر ، حکایتی از زندگی ۲۰۰ خانواده در حوار انبوهی از زباله، زندگی در مرتع زباله

    زندگی در مرتع زباله/ حکایتی از زندگی ۲۰۰ خانواده در حوار انبوهی از زباله/ عکس

    عبارات مهم : زباله

    کنگان بعد از صنعت در تولید زباله هم اول است وحجم زباله تولیدی در شهرکنگان و بنک بالغ بر ۹۲ تن در روز است.

    به گزارش شهروند ؛پیرزن و پسرک چنان به شتاب از دِه دور می شوند که عبداله موتورسوار و مسعود با ماشین پژو هرچه بر پدال می فشارند، در مسیر خاکی و سنگلاخ به گرد پایشان نمی رسند. پاهای پسرک از پشت سر کج و معوج می شود، ولی محمد با صورت خندان پیشتاز مادربزرگ است و مادربزرگ با گونی لوله شده است زیر بغل و دمپایی پلاستیکی به پا می دوند. می دوند و از روستای آبا و اجدادی ارزش میانلو دور می شوند، از ساحل دلنواز خلیج فارس دور می شوند و به کومه های زباله نزدیک. پسر هر پلاستکی را با شوق به مادربزرگ نشان می دهد و این جست وجو تا غروب آفتاب ادامه دارد. تا هنگامی که کیسه مادربزرگ از پلاستیک پر شود. پولی جهت کف دستی نان.

    تصویر ، حکایتی از زندگی ۲۰۰ خانواده در حوار انبوهی از زباله، زندگی در مرتع زباله

    آن سوتر پشت چند تپه ماهور، حجم زباله ها زیاد و زیاد می شود. انبوه زباله های متلاشی متعفن و ردیف ردیف کیسه های زباله تازه رسیده مملو از بطری های نوشابه و ظروف پلاستیکی. چند گله بز بر سفره زباله مشغول چریدن اند. گله خاطره سبز علف را فراموش کرده، هر بز گوشه ای از یک پلاستیک را به دندان گرفته و سخت می جود. ماشین های شهرداری و شرکت نفت زباله های تازه می آورند. چوپان ها و نگهبان سایت زباله آموخته بوی زباله، روی تل زباله های آفتاب خورده شوخی می کنند.

    ساکنان روستای میانلو یا همان قلعه میانِ قدیم بعد از صنعتی شدن منطقه عسلویه و بندر کنگان زندگی دیگری را تجربه می کنند. زندگی در تنگنای ماندن و رفتن، دامداری با بزهای مریض، مدرسه کانکسی و آینده مه گرفته. فقط و فقط چشم انداز رو به جنوب عوض کردن نکرده: دریا هنوز مثل سالیان قدیم هر صبح و عصر به ساحل دلنواز میانلو تن می ساید.

    کنگان بعد از صنعت در تولید زباله هم اول است وحجم زباله تولیدی در شهرکنگان و بنک بالغ بر ۹۲ تن در روز است.

    دام ها تلف می شوند

    ساکنان میانلو از قدیم در کار دریا و صید و دامداری بودند. کار صیادی که دیرزمانی است کساد شده. ماهی ها از کناره های خلیج آلوده کوچ کرده اند. از هنگامی که غول بزرگ آهنی شرکت بر دِه سایه انداخت، کار و زندگی دگرگون شد. شرکت نفت دور تاسیساتش حصار کشید.

    غول آهنی به بزرگی و عظمتش مغرور بود و مردمان روستایی را زیر پا نمی دید. میانلو ماند میان روزمرگی گذشته و هجوم تازه صنعت. در سوی دیگر ده اتوبان کشیده شد. خط دیگری که روستاییان دریادل را محدود می کرد. خشکسالی بلای دیگری بود که آینده ارزش را به انبوه زباله ها کشاند. امروز ٧ دی ماه ٩٦ دو نفر از اهالی با غصه و فریاد پشت در منزل مدیر شورای شهر آمده اند که بیا باز هم چند تا از بزهای مان دراز به دراز افتاده اند روی زمین و بی حال اند. اسماعیلی بی آن که بزها را ببیند، می داند این بدبختی از کجا می آید. از انبوه زباله های پشت روستا. اسماعیلی می گوید: «آخرش این است که دامپزشک را از شهر صدا می کنیم. می آید بزها را نگاه می کند و ٤٠ هزار تومان می گیرد و می رود. نمی گوید علت چیست که این حیوان مرده. نه خسارتی، نه بیمه ای. دامدار باید ضرر بدهد.»

    تصویر ، حکایتی از زندگی ۲۰۰ خانواده در حوار انبوهی از زباله، زندگی در مرتع زباله

    رئیس شورا چند وقت پیش در یکی از قصابی های کنگان دیده بود که حیوان سربریده را جهت فروش برده بودند. گفته بود من می دانم این دام ها مریض هستند. اسماعیلی در چارچوب در آهنی حیاط منزل ایستاده و شرح می دهد که دامداری روستای میانلو به چه روز افتاده. «به مرکز بهداشت هم نامه نوشتیم. به اهالی هم گفته ام اگر مشتری آمد هم بهتر است گوشت این حیوان ها را نفروشید. نفروشید بگذارید خودتان ضرر کنید، ولی دیگر مردم هم مریض نشوند.»

    دامداران روستای همجوار فاصله بیشتری با شرکت دارند و مسیر چرای دام های ارزش دورتر از سایت زباله هست. ولی مسئله وجود زباله فقط درد میانلو یا «برکه چوپان» یا «بستانو» یا «شرینو» نیست. هنگامی که تأسیسات نفت و گاز کنگان پا گرفت، جمعیت بندر زیاد و زیاد شد و تأسیسات تازه یکی بعد از دیگری برپا شدند. ساکنان تازه هم زباله های تازه تولید کردند و معادن زباله در جای جای شهرستان کنگان سر برآوردند.

    کنگان بعد از صنعت در تولید زباله هم اول است وحجم زباله تولیدی در شهرکنگان و بنک بالغ بر ۹۲ تن در روز است.

    نسرین شهدوست، کارشناس ارشد ایمنی، بهداشت و محیط زیست با بررسی انبوه زباله های اطراف بندر به این نتیجه می رسد که کنگان بعد از صنعت در تولید زباله هم اول هست. «حجم زباله تولیدی در شهرکنگان و بنک بالغ بر ۹۲ تن در روز هست؛ در شهر بنک روزانه حدود ١٢تن و در کنگان هم روزانه ٨٠ تن زباله تولید می شود. سرانه تولید زباله حدود یک کیلوگرم در هر یک از شهرهای کنگان و بنک، بالاتر از استانداردهای های جهانی و حتی استاندارد سرانه تولید زباله در کشور است.»

    مدیرکل حفاظت از محیط زیست استان بوشهر هم سال پیش در نشست بررسی وضع پسماند کنگان گفته است: «پسماند شهرهای ساحلی دارای حساسیت خاصی است که باید از روش های نوین جهت برطرف پسماند در این مناطق استفاده شود.»

    تصویر ، حکایتی از زندگی ۲۰۰ خانواده در حوار انبوهی از زباله، زندگی در مرتع زباله

    دو روز پیش از دیدار با میانلو (٥دی ٩٦)، نجفی، عضو شورای اسلامی عسلویه اعلام کرد آمار سرطان و سقط جنین و نازایی در عسلویه و کنگان زیاد از دیگر نقاط کشور است.

    او که عیسی کلانتری، مدیر شرکت محیط زیست را در دیدار از عسلویه همراهی می کرد، آرزو کرد «کاش در کنار تشکیل ستاد احیای دریاچه ارومیه، ستاد نجات ساکنان عسلویه و کنگان هم تشکیل می شد. مورد نیاز است به اندازه سیاست گذاری جهت حفظ یوزپلنگ و لاک پشت جهت نجات و حفاظت از جان ساکنان مناطق همجوار عسلویه هم برنامه ریزی کنیم. پرداخت حق آلایندگی به ساکنان این منطقه ضرورتی اجتناب ناپذیر هست؛ اگرچه هیچ چیزی جایگزین سلامت انسان نمی شود.»

    کنار سایت دپوی زباله نگهبان و چوپان ها دهان را با دستمال پوشانده اند. کنار کانکس نگهبانی چند اسب را به میله ای بسته اند. اسب ها سرخم کرده اند و پوست ارزش زیر نور آفتاب می درخشد. اسب ها ولی شکوهی در بعد زمینه سیاه و کدر کیسه های زباله ندارند. چوب چوپان دوردست را در کوهپایه زاگرس نشانه می گیرد. «ببین این جا اصلا علفی می بینی؟ صحرا خشک هست، خشک خشک.»

    به گفته اسماعیلی، شهرداری این چند هکتار را به برجی ١٠٠ میلیون تومان جهت دپوی زباله به شرکت اجاره داده است.

    محمد نیازمند توجه است

    محمد و مادربزرگ تا هنگامی که گونی از پلاستیک پر نشود از صحرا برنمی گردند. یکی از هم ولایتی های ارزش منزل محمد را نشان می دهد. مادر محمد چند کلمه زیاد فارسی نمی داند. در این اندازه که توضیح بدهد دو فرزند دارد. پسر بزرگش، محمد معلول است و نمی تواند برود مدرسه و پدرش کارگر است و در مزرعه غله می کارد. درآمد چندانی ندارد و زندگی با کمک هایی که گاه می رسد، می گذرد. همسایه می گوید فرزند را دکتر برده اند، «گفت ترسیده این طور شده. مادرش دیگر زیاد پیگیر درمان نیست.»

    محمد اسماعیلی، مدیر شورای دِه خانواده محمد را می شناسد. می گوید بارها نامه نوشته اند به بهزیستی و قول هایی جهت تحصیل و درمان محمد گرفته اند، ولی پدر و مادر کودک پیگیر درمان و مدرسه نیستند. «آنها از روستای تنبک آمدند این جا و جایی جهت اسکان نداشتند. منزل ای به آنها داده شد و زمینی به پدر محمد واگذار کردیم تا کشاورزی کند. خانواده بی سروصدایی هستند و رفت وآمدی ندارند. جهت محمد هم متاسفانه نتوانستند کاری بکنند، با این که محمد فقط از نظر جسمی مسئله دارد. پاهایش و صورتش. ذهن خیلی خوبی دارد.»

    میانلو چگونه کوچ کند

    به جز خانواده محمد چند خانواده دیگر در میانلو نیازمند منزل هستند که به گفته مدیر شورای دِه بخشی از زمین خیابان سی متری دِه را تفکیک کردند تا به ٢٥ خانواده نیازمند زمین بدهند. «کمیته امداد دو منزل را ساخت و یکی نیمه کاره ماند. اهالی دست ارزش خالی است و نمی توانند منزل ارزش را بسازند.» منزل را هم که بسازند میانلو قرار است از همسایگی شرکت و تأسیسات نفتی دور شود. ولی کسی به روستاییان نگفته کجا باید بروند. اسماعیلی می گوید در دوره گذشته شورا قول هایی جهت جابه جایی داده شد و چند نفری از اعضای شورا که می توانستند به شهر رفتند، ولی نمی توان انتظار داشت میانلویی ها که زاده دِه هستند، به زندگی شهری رو بیاورند. «با این مبلغ ها نمی توانند در شهر راحت زندگی کنند و حاشیه نشین می شوند.»

    مسیر دِه آسفالت است و کوچه ها خاکی. اسماعیلی می گوید بابت این آسفالت هنوز ٤٠ میلیون تومان بدهی دارند. «از طرف اداره مسکن و راه قول هایی داده بودند، ولی حالا می گویند بودجه نداریم» و تردد در کوچه ها بعد از هر باران سخت می شود. میانلو منزل بهداشت هم ندارد. اهالی از منزل بهداشت روستای تنبک استفاده می کنند که ١٥ کیلومتر فاصله دارد یا باید به کنگان بروند.

    روستای تنبک از روستاهای کم جمعیت است که مردمش بعد از احداث تأسیسات گازی مهاجرت کردند. سرنوشتی که میانلو انتظار می کشد.

    افتتاح مدرسه کانکسی بعد از ١٢ سال

    دور محوطه شرکت نفت حصار کشیدند و ساختمان قدیمی مدرسه هم در مرز شرکت و دِه بلاتکلیف ماند. قرار شد مدرسه را جابه جا کنند.«شرکت اجازه ساخت وساز نمی داد. فرزند ها به روستاهای همجوار و شهر می رفتند. بالاخره با نامه نگاری شرکت اجازه ساخت وساز داد. ١٢ سال شرکت این جا همسایه ما هست. گفتیم یا بیایید همه منزل ها را بخرید یا وظیفه را روشن کنید. خریدی نکردند. امسال با مکافات توانستیم کانکس بگیریم و فرزند ها تا کلاس پنجم به مدرسه بروند. بقیه به روستای همجوار می روند.»

    مدرسه کانکسی از سه کانکس تشکیل شده است و ١٠٩ دانش آموز دارد. تعدادی از دانش آموزانی که تا سال پیش ترک تحصیل کرده بودند به مدرسه برگشته اند. آنها توان مالی رفتن به مدرسه ای خارج از دِه را نداشتند. دانش آموزان راهنمایی دِه هم امسال با سرویسی که جهت ارزش تدارک دیده اند، به مدرسه روستای دیگر و شهر می روند.

    خبر راه اندازی مدرسه کانکسی مالک اشتر میانلو در سایت های خبری شهرستان منتشر شد. در مراسم زنگ شروع مهر فرماندار، امام جمعه، معاونان فرماندار، بخشدار و مدیر آموزش وپرورش کنگان حاضر بودند.

    رضا زیارتی، خبرنگار و عکاس کنگانی در خبری که از این مراسم نوشته، آورده است: «این دِه به خاطر موقعیت زیبای جغرافیایی از اهمیت بالایی در زمینه گردشگری برخوردار است و در گذشته یکی از مهمترین مناطق گردشگری مردم جنوب استان بوده هست. ساحل بکر، معماری راحت و سنتی از جنس سنگ و گل در ساخت منازل، نخلستان ها و آب وهوای پاک از مهمترین شاخصه های این دِه به شمار می آمد. این دِه که می توانست به یکی از جاذبه های گردشگری طبیعی در جنوب استان تبدیل شود، متاسفانه چند سالی است مورد کم لطفی است یا بهتر است بگوییم به طورکلی به فراموشی سپرده شده.

    باز هم همجواری با صنعت خسارات زیادی را به این بافت و شکل سنتی این دِه وارد کرده. همان طور که نمی توان نقش صنعت و پالایشگاه را در نابودی کامل تنگ اختر، روستای اختر، روستای تنبک و نخل غانم نادیده گرفت. شاید تا نابودی کامل این دِه هنوز چند صباحی وقت مورد نیاز هست، شاید هم این میهمان ناخوانده عامل کوچ اضطراری مردم نجیب و با حجب و حیای مردم منطقه شود. صحنه ای که قبلا هم تکرار شده است و تکرار مجدد آن دور از انتظار نیست.»

    فرماندار شهرستان کنگان با ابراز نارضایتی از وضع دانش آموزان و معلمان دبستان گفت: «مدرسه ای که بعد از ١٢سال افتتاح شد، حق بدیهی مردم منطقه هست. با توجه به جمعیت این دِه و این همه سرمایه گذاری در این جا، متفرق و پراکنده شدن دانش آموزان جهت کسب تحصیل در مناطق متفاوت اتفاق قشنگی نیست. گرچه باید وضع این دِه تعیین وظیفه می شد. به هر صورت تا هر روزی که مردم در این دِه هستند، حق زندگی دارند و حق این که از همه امکانات بهره مند بشوند.»

    سال ٩٦ به آخر خود نزدیک است و ٢٠٠ خانوار میانلویی هنوز جهت ماندن و رفتن بلاتکلیف هستند. هوای پاک و صید فراوان و نخلستان های پربار و دام های فربه خاطرات دوری هستند. تنها آنچه در میانلو دست نخورده مانده ساحل عزیز دریاست که در قاب پنجره ها چشم را می نوازد. در پشت سر ولی محمد و مادربزرگ با گونی لوله شده است زیر بغل هر صبح با شتاب از دِه دور می شوند.

    واژه های کلیدی: زباله | زندگی | مدرسه | خانواده | اسماعیلی | اخبار اجتماعی

    نویسنده : blogzz

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از آمازون
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز
  • کتاب روانشناسی به انگلیسی
  • کتاب زبان اصلی
  • کتاب خارجی
  • رفتن به نوار ابزار