بلاگز

  • خرید کتاب از گوگل
  • چاپ کتاب PDF
  • خرید کتاب از آمازون
  • خرید کتاب زبان اصلی
  • دانلود کتاب خارجی
  • دانلود کتاب لاتین
  • گت بلاگز اخبار حوادث تنها آرزوی مرد همسرکش

    مرد سالخورده که متهم است با بازگذاشتن شیر آب داغ باعث فوت همسر بیمارش شده است درحالی محاکمه شد که فرزندان همسرش جهت وی حکم قصاص خواستند.

    تنها آرزوی مرد همسرکش

    تنها آرزوی مرد همسرکش

    عبارات مهم : زندان

    مرد سالخورده که متهم است با بازگذاشتن شیر آب داغ باعث فوت همسر بیمارش شده است درحالی محاکمه شد که فرزندان همسرش جهت وی حکم قصاص خواستند.

    متهم ۶۹ ساله می گوید حاضر است هر چه در زندگی دارد به فرزندان همسرش بدهد تا او را ببخشند و وی بتواند بار دیگر با تنها پسرش که حالا در بهزیستی نگهداری می شود، زندگی کند.

    تنها آرزوی مرد همسرکش

    اشک، گریه و التماس های این پیرمرد جهت زندگی دوباره با پسر ۱۲ساله اش همه حضار در دادگاه را متاثر کرد.

    گفت وگوی اختصاصی تپش با این متهم را می خوانید.

    مرد سالخورده که متهم است با بازگذاشتن شیر آب داغ باعث فوت همسر بیمارش شده است درحالی محاکمه شد که فرزندان همسرش جهت وی حکم قصاص خواستند.

    شغلت چیست؟

    بازنشسته راه آهن بودم، ولی چون حقوق بازنشستگی کم بود به ناچار در خیابان کار می کردم.

    چه کار می کردی؟

    چون منزل مان در شهرری بود هر روز به حوالی حرم شاه عبدالعظیم می رفتم و با ترازو وزن کشی می کردم. زائرانی که به آنجا می آمدند روی ترازو می رفتند و به من پول می دادند.

    تنها آرزوی مرد همسرکش

    چند سال با همسرت زندگی کردی؟

    من و نرگس ۲۹سال با هم زندگی کردیم.

    نرگس همسر دومت بود؟

    مرد سالخورده که متهم است با بازگذاشتن شیر آب داغ باعث فوت همسر بیمارش شده است درحالی محاکمه شد که فرزندان همسرش جهت وی حکم قصاص خواستند.

    ۸ سال با زن اولم زندگی کردم، ولی چون فرزند دار نمی شدیم از او جدا شدم و با نرگس ازدواج کردم، ولی باز هم صاحب فرزند نشدم. تا این که با نذر و نیاز و کمک پزشکان ۱۷سال بعد از ازدواج با نرگس صاحب یک پسر شدم.

    همسرت هم قبلا ازدواج کرده بود؟

    او از همسر سابقش ۴ دختر داشت که گاهی به منزل مان می آمدند.

    تنها آرزوی مرد همسرکش

    چند سال داشتی که فرزند دار شدی؟

    ۵۷ساله بودم. نرگس هم ۴۵سال داشت که خداوند رضا را به ما هدیه داد.حالا رضا ۱۲ساله است.

    زندگی تان چطور بود؟

    زندگی بدی نداشتیم. یک منزل داشتم که در آن زندگی می کردیم. با به دنیا آمدن رضا زندگی من عوض کردن کرده بود. پسرم همه زندگی ام بود ومن اصلا نمی توانستم به خواسته هایش نه بگویم. زیاد هم به خاطر او و مخارج تحصیلش در مدرسه غیرانتفاعی ناچار بودم با ترازو تا دیروقت کار کنم.

    با همسرت اختلاف داشتی؟

    نه، ولی او مدتی بود بدون اجازه جهت خرجی منزل از جیبم پول بر می داشت و من از این بابت ناراحت بودم. چند بار به او تذکر داده بودم، ولی گوشش بدهکار نبود. هر بار که به او تذکر می دادم حرف های بی ربطی می زد و می گفت به من شک کرده است.

    همسرت به چه موضوعی شک کرده بود؟

    او نارسایی کلیه داشت و مدتی بود پیوند کلیه شده است بود. او فکر می کرد چون شب ها دیر به منزل می روم دیگر علاقه ای به او ندارم. ولی بارها به او گفته بودم اشتباه می کند. بارها به او گفته بودم می تواند همراه برادرش به حوالی حرم بیاید و مرا در حال کار کردن در گوشه خیابان ببیند، ولی به خاطر مسئله پایش نمی توانست از منزل بیرون برود.

    پای همسرت چه مشکلی داشت؟

    چند ماه قبل از این ماجرا پایش در تصادف شکسته بود. به خاطر همین تصادف نمی توانست بدرستی راه برود.

    علت درگیری آخر با همسرت چه بود؟

    آخرین بار ۸۰۰ هزار تومان پول نقد روی تخت پسرم گذاشته بودم تا آن را با خودش به مدرسه ببرد و بابت اقساط شهریه بپردازد. ولی صبح هنگامی که پسرم از خواب بیدار شد گفت پولی روی تختش نیست. آنجا بود که فهمیدم بار دیگر همسرم پول را برداشته هست. من به همسرم اعتراض کردم.

    همسرت با پول ها چه کار می کرد؟

    نمی دانم.

    از درگیری بگو؟

    وقتی به او گفتم فکر می کنم پول را برداشته ای عصبانی شد و با هم درگیر شدیم. به او گفتم با این سن و سال و پا درد ناچارم تا دیروقت در خیابان ها کار کنم ولی تو بدون توجه به من پول هایم را بر می داری.

    به همین خاطر لگدی به پایش زدم تا بفهمد از پا درد زحمت می برم، ولی لگدم به پای شکسته نرگس خورد. او از درد به خودش می پیچید و بی تابی می کرد.

    با دیدن این اوضاع چکار کردی؟

    از لگدی که به پای همسرم زده بودم پشیمان شدم و دلم برایش سوخت. به همین خاطر او را به داخل حمام بردم و داخل وان گذاشتم. چون فکر می کردم آب داغ باعث اصلاح درد پایش می شود. همان موقع آبگرمکن را روشن و آب داغ را باز کردم. ولی چند دقیقه بعد متوجه شدم پا و بدن همسرم به خاطر داغ بودن آب سوخته است و او نمی توانسته از داخل وان خارج شود.

    چرا همسرت را به خاطر سوختگی به بیمارستان نرساندی؟

    او می گفت خودش در منزل به سوختگی ها پماد می زند تا بهتر شود. من هم چند روز در منزل ماندم و از او پرستاری کردم. ولی بعد به درخواست خودش به سر کارم رفتم.

    چند روز بعد همسرت فوت شد؟

    سوختگی دهم دی ماه رخ داد و همسرم یک هفته بعد هنگامی که که بیرون از منزل بودم فوت شد.

    چه کسی خبر فوت همسرت را داد؟

    برای کار از منزل بیرون رفته بودم که پسرم تماس گرفت و گفت حال مادرش بد هست. هنگامی که به منزل رسیدم متوجه شدم نرگس نفس نمی کشد. همان موقع با اورژانس تماس گرفتم، ولی گفتند فوت شده است است.

    علت فوت همسرت چه بود؟

    پزشکی قانونی در گزارشی سوختگی درجه ۳ و ضربه به سر را علت فوت اعلام کرد. ولی من ضربه ای به همسرم نزده بودم. عمدی هم آب داغ را روی او باز نکرده بودم.مرگ او یک اتفاق بود ولی برادرش و فرزندانش بعد از این ماجرا از من شکایت کردند و به همین خاطر نزدیک یک سال است که به اتهام قتل در زندانم.

    در زندان چکار می کنی؟

    در این مدت در زندان هر روز جهت همسرم نماز می خوانم و از این که خون یک مسلمان به گردنم است پشیمانم.

    حالا پسرت کجاست؟

    وقتی به زندان افتادم رضا را به خواهرم سپردم تا پیش او زندگی کند. ولی یک بار خواهرم به ملاقاتم آمد و بیماری همسرش را بهانه کرد. او گفت دیگر نمی تواند از پسرم نگهداری کند. چون کسی را نداشتم که از رضا نگهداری کند و خانواده نرگس هم او را نپذیرفتند پسرم را به بهزیستی سپردند.

    در این مدت پسرت را دیده ای؟

    نه. او در بهزیستی نگهداری می شود و هیچ خبری از او ندارم. ولی لحظه ای فکر او از ذهنم پاک نمی شود. من مدام دلواپس آینده پسرم هستم.

    درخواست اولیای دم برایت چیست؟

    چهار دختر همسرم برایم قصاص خواسته اند، ولی چون رضا هنوز به سن قانونی نرسیده قرار است برایش قیم تعیین شود تا درخواستش را مطرح کند.

    برای جلب رضایت اولیای دم چکار کرده ای؟

    من کسی را ندارم که دنبال کارهایم باشد. یک منزل تنها دارایی ام هست. حاضرم آن را به اولیای دم بدهم تا مرا ببخشند. من فقط دلواپس رضا هستم. حاضرم همه زندگی ام را بدهم و فقط یک روز دیگر پسرم را در آغوش بگیرم و کنار او زندگی کنم.من حتی جهت قصاص هم آماده ام، ولی می خواهم یک ساعت کنار پسرم باشم.

    اگر رضایت اولیای دم را جلب کنی و آزاد شوی چکار می کنی؟

    تنها آرزویم این است که پسرم زندگی راحتی داشته باشد. در زندان شب و روز به آینده پسرم که حالا به سن بلوغ نزدیک است فکر می کنم.

    واژه های کلیدی: زندان | زندگی | فرزند | ازدواج | سوختگی | فرزندان | نگهداری | اخبار حوادث

    نویسنده : blogzz

  • کتاب زبان اصلی J.R.R
  • دانلود کتاب لاتین
  • خرید کتاب لاتین
  • خرید مانگا
  • خرید کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز
  • دانلود رایگان کتاب از آمازون
  • دانلود رایگان کتاب از گوگل بوکز
  • کتاب روانشناسی به انگلیسی
  • کتاب زبان اصلی
  • کتاب خارجی
  • رفتن به نوار ابزار